galvanize

/ˈɡælvəˌnaɪz//ˈɡælvənaɪz/

معنی: اب فلزی دادن، ابکاری فلزی کردن، با برق اب طلا یا نقره دادن به
معانی دیگر: به جنب و جوش انداختن، به هیجان آوردن، (با جریان برق) آب طلا یا نقره دادن، روی اندود کردن، گالوانیزه کردن، فلز اندود کردن، در معرض جریان برق قرار دادن، برق زدن به، (به وسیله جریان یا شوک برقی) انگیختن، متشنج کردن، تحریک کردن

جمله های نمونه

1. We have to galvanize people into action.
[ترجمه آرش بادامی] ما باید مردم را به سمت عمل سوق دهیم.
|
[ترجمه گوگل]ما باید مردم را وادار به عمل کنیم
[ترجمه ترگمان]ما باید مردم را به فعالیت جلب کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. How can we galvanize the students into taking the responsibility for their own work?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانیم دانش آموزان را وادار کنیم تا مسئولیت کار خود را بر عهده بگیرند؟
[ترجمه ترگمان]چطور می توانیم دانش آموزان را برای این که مسئولیت کار خود را به عهده بگیرند، جلب کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Now Magic will revitalize, energize and galvanize this group.
[ترجمه گوگل]اکنون مجیک این گروه را احیا، انرژی و گالوانیزه خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر جادو به جوان سازی و تقویت این گروه کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He wants the kid to help galvanize his right-wing religious movement.
[ترجمه گوگل]او از بچه می‌خواهد که به تقویت جنبش مذهبی جناح راست او کمک کند
[ترجمه ترگمان]او از کودک می خواهد که به شکل گیری جنبش مذهبی جناح راست او کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Could economic malaise galvanize the region?
[ترجمه گوگل]آیا ضعف اقتصادی می‌تواند منطقه را تقویت کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا مشکلات اقتصادی می تواند این منطقه را جلب کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But attempts to galvanize Chiang into action were largely futile.
[ترجمه گوگل]اما تلاش‌ها برای تحریک چیانگ تا حد زیادی بی‌ثمر بود
[ترجمه ترگمان]اما تلاش برای جلب چیانگ به عمل تا حد زیادی بی هوده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To galvanize or plate ( metal ) by immersion.
[ترجمه گوگل]برای گالوانیزه کردن یا صفحه (فلزی) با غوطه وری
[ترجمه ترگمان]برای galvanize یا بشقاب (فلز)از طریق غوطه وری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Can Earth Hour Galvanize the Global Warming Fight?sentence dictionary
[ترجمه گوگل]آیا ساعت زمین می تواند واژه نامه جمله مبارزه با گرمایش جهانی را گالوانیزه کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توان ساعت زمین را برای گرم شدن جهانی هوای گرم ممنوع کرد؟ فرهنگ لغت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Will it galvanize this team in some way? Who knows?
[ترجمه گوگل]آیا این امر به نوعی این تیم را تقویت خواهد کرد؟ چه کسی می داند؟
[ترجمه ترگمان]میشه یه راهی به این تیم حمله کنیم؟ از کجا معلوم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Would democracy galvanize opposition to reforms?
[ترجمه گوگل]آیا دموکراسی مخالفت با اصلاحات را تحریک خواهد کرد؟
[ترجمه ترگمان]آیا دموکراسی خواهان ایجاد مخالفت با اصلاحات می شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. How can we galvanize the students into studying hard?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانیم دانش آموزان را به مطالعه سخت تشویق کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چطور می توانیم دانش آموزان را برای درس خواندن به سختی کار کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. How can we galvanize the students into taking the responsibility for their work?
[ترجمه گوگل]چگونه می توانیم دانش آموزان را وادار کنیم تا مسئولیت کار خود را بر عهده بگیرند؟
[ترجمه ترگمان]چگونه می توانیم دانشجویان را برای پذیرفتن مسئولیت کار خود به کار بگیریم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This gave the protest movements plenty of time to galvanize support.
[ترجمه گوگل]این به جنبش‌های اعتراضی فرصت کافی برای جلب حمایت داد
[ترجمه ترگمان]این به جنبش های اعتراضی زمان زیادی برای جلب حمایت می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. DELL. O) on Tuesday unveiled a line of Nickelodeon co-branded personal computer for children, the first in a series of branding deals intended to galvanize its consumer business.
[ترجمه گوگل]DELL O) در روز سه‌شنبه از سری رایانه‌های شخصی با نام تجاری Nickelodeon برای کودکان پرده برداری کرد که اولین مورد از یک سری معاملات برندسازی است که هدف آن تقویت تجارت مصرف‌کننده آن است
[ترجمه ترگمان]DELL (O)در روز سه شنبه از خط یک کامپیوتر شخصی با عنوان کامپیوتر شخصی برای کودکان پرده برداشت، که اولین بار در مجموعه ای از معاملات نام تجاری قرار دارد که قصد دارد تجارت مصرف کننده خود را جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Still, the major countries have been unable to galvanize themselves into action.
[ترجمه گوگل]با این حال، کشورهای بزرگ نتوانسته‌اند خود را به عمل وادار کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، کشورهای اصلی قادر به شکل گیری خود در عمل نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اب فلزی دادن (فعل)
galvanize

ابکاری فلزی کردن (فعل)
plate, galvanize

با برق اب طلا یا نقره دادن به (فعل)
galvanize

تخصصی

[مهندسی گاز] آب فلزی دادن، آبکاری فلزی کردن

انگلیسی به انگلیسی

• coat metal with a thin layer of zinc; application of an electric current (to a nerve, person, etc.); stimulate (also galvanise)
to galvanize someone means to cause them to do something suddenly by making them feel excited, afraid, or angry.

پیشنهاد کاربران

To galvanize someone means to cause them to take action, for example by making them feel very excited, afraid, or angry.
به تکاپو واداشتن، تحریک کردن، تلنگر زدن ( برای حل کردن یک مشکل یا بهبود بخشیدن یک وضعیت نابسامان )
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To provoke or inspire into action; stimulate ⚡
🔍 مترادف: Activate
✅ مثال: The speech was meant to galvanize the community into action.
نقره داغ کردن
برای انسان:
شیر کردن
جمله: رضا رو شیرش کردیم که بزنه شیشه رو بشکونه.
یکی کردن، متحد کردن، سفت و سخت کردن
کسی را به کاری وا داشتن یا وادار کردن
ترغیب کردن، تحریک کردن، سوق دادن
معمولا بعدش حرف اضافه into میاد.
مثلا:
marketing companies utilize various techniques in galvanizing frugal folk into switch to more costly products
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : galvanize
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : galvanic
✅️ قید ( adverb ) : _
Galvanize someone into doing something
کسی را به چیزی واداشتن
1 - برق انداختن روی فلزات
2 - تحریک مردم
در متون سیاسی به معنای تحریک کردن می باشد.
مثال:to galvanize the crowdتحریک کردن جمعیت
1 - تقویت کردن
1. پزشکی
تحریک یا درمان ( عضلات یا اعصاب ) با جریان مستقیم القایی ( متمایز از فارادیز )
2. شروع به فعالیت ناگهانی. تحریک
3. پوشش دادن ( فلز، به ویژه آهن یا فولاد ) با روی
آبدیده کردن
آبکاریدَن. از فرهنگ ابوالقاسم پرتو.
shock or excite ( someone ) into taking action.
تلنگر زدن
برانگیختن - تحریک - تشویق - تقویت کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٩)

بپرس