galling

/ˈɡɒlɪŋ//ˈɡɔːlɪŋ/

معنی: سوزان، ازار دهنده
معانی دیگر: پوست رفتگی آور، موجب زخم (در اثر اصطکاک با چیزی زبر و سخت)، رنجه آور، آزارنده، سوزآور

جمله های نمونه

1. It was galling to have to apologize to a man she hated.
[ترجمه گوگل]عذرخواهی از مردی که از او متنفر بود، بسیار تلخ بود
[ترجمه ترگمان]برای عذرخواهی از مردی که از او نفرت داشت ناچار بود عذرخواهی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It was especially galling to be criticised by this scoundrel.
[ترجمه گوگل]انتقاد از این رذل مخصوصاً تلخ بود
[ترجمه ترگمان]به ویژه برای انتقاد از این پست فطرت دشوار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The most galling thing is that the guy who got promoted is less qualified than me.
[ترجمه گوگل]تلخ ترین چیز این است که مردی که ترفیع گرفت از من صلاحیت کمتری دارد
[ترجمه ترگمان]مهم ترین چیز این است که فردی که ترفیع یافته است کم تر از من صلاحیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It was galling to have to apologize to a man she detested.
[ترجمه گوگل]عذرخواهی از مردی که او از او متنفر بود، تلخ بود
[ترجمه ترگمان]ناچار بود از مردی عذرخواهی کند که از آن نفرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The lack of a running game was particularly galling to the Jaguars.
[ترجمه گوگل]فقدان یک بازی دویدن مخصوصاً برای جگوارها آزاردهنده بود
[ترجمه ترگمان]فقدان یک بازی در حال اجرا به ویژه برای the آزاردهنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The solution was galling to the purists: time limits.
[ترجمه گوگل]راه حل برای پاک اندیشان تلخ بود: محدودیت های زمانی
[ترجمه ترگمان]این راه حل برای the ها آزاردهنده بود: محدودیت های زمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was galling to her to observe his change in demeanour.
[ترجمه گوگل]مشاهده تغییر رفتار او برای او ناراحت کننده بود
[ترجمه ترگمان]برای او ناگوار بود که تغییر قیافه او را زیر نظر بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. My new hobby is particularly galling to my lovely wife, Ana.
[ترجمه گوگل]سرگرمی جدید من به خصوص برای همسر دوست داشتنی ام، آنا، تلخ است
[ترجمه ترگمان]سرگرمی جدید من به ویژه برای زن دوست داشتنی من، آنا، آزاردهنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He says he finds it's galling that that animals have suffered and they need not have.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید که برایش دردآور است که حیوانات رنج کشیده‌اند و نیازی هم ندارند
[ترجمه ترگمان]او می گوید که متوجه می شود که این موضوع آزاردهنده است که حیوانات آسیب دیده اند و نیازی به آن ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It's always galling when people blame the victim for being careless.
[ترجمه گوگل]وقتی مردم قربانی را به خاطر بی احتیاطی سرزنش می کنند، همیشه تلخ است
[ترجمه ترگمان]همیشه آزاردهنده است که مردم قربانی را برای بی دقتی مقصر می دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was just too galling, seeing him all dressed up for some one else.
[ترجمه گوگل]خیلی کثیف بود، دیدن او که برای یکی دیگر لباس پوشیده بود
[ترجمه ترگمان]خیلی آزار دهنده بود که او را برای یک نفر دیگر آماده کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It must be all the more galling, therefore, to see pregnant mainlanders rushing in.
[ترجمه گوگل]بنابراین، دیدن آبستن‌های باردار که با عجله وارد می‌شوند، باید تلخ‌تر باشد
[ترجمه ترگمان]به خاطر همین، باید خیلی آزاردهنده باشد که mainlanders را ببینم که عجله دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The insolence in the fellow's eye was galling.
[ترجمه گوگل]گستاخی در چشم همکار تلخ بود
[ترجمه ترگمان]این گستاخی در چشمان مرد آزاردهنده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The secular talk of the worldly-minded was galling to me, and I would look wistfully to the day when my own beloved companions would come.
[ترجمه گوگل]صحبت های دنیوی دنیا گرایان برایم آزاردهنده بود و با حسرت به روزی می نگریستم که یاران عزیزم بیایند
[ترجمه ترگمان]سخنان سکولار افکار دنیوی برای من آزاردهنده بود، و با حسرت به روزی که همراهان محبوب من می آمدند، نگاه می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سوزان (صفت)
alight, ablaze, burning, scorching, ardent, galling, scathing, torrid, afire, aflame, fervid, inflaming

ازار دهنده (صفت)
galling, irritating, nettlesome, pestiferous, worrisome

تخصصی

[نفت] خوردگی

انگلیسی به انگلیسی

• hurtful, causing bitterness and resentment; irritating, annoying

پیشنهاد کاربران

** Causing annoyance or resentment.
** ایجاد کننده ناراحتی یا رنجش.
**مترادف:**
- Annoying
- Irritating
- Vexing
**متضاد:**
- Pleasing
- Comforting
- Delightful
...
[مشاهده متن کامل]

**مثال:**
1. It was galling to lose the game after leading for most of the match.
- باختن بازی پس از پیشتازی در بیشتر مسابقه، آزاردهنده بود.
2. The constant delays were galling to the passengers waiting at the airport.
- تأخیرهای مداوم برای مسافران منتظر در فرودگاه، رنج آور بود.
3. His galling remarks made the meeting very uncomfortable.
- اظهارات آزاردهنده او جلسه را بسیار ناراحت کننده کرد.

galling ( خوردگی )
واژه مصوب: پوست رفتگی
تعریف: نوعی رفتگی به صورت کندگی ( seizing ) یا پاره شدگی ( tearing ) که در نتیجۀ اصطکاک یا جوش سرد دو سطحِ درتماس ایجاد می شود
پدیدهٔ گالینگ ( به انگلیسی: Galling ) نوعی از سایش بین دو سطح است که از چسبندگی بین دو سطح ایجاد می شود.
بَر هَم سایی، در اصطلاح مکانیک و در بیان تماس دوقطعه ی ساینده روی هم

بپرس