gallbladder

/ˈɡɒlˌblædər//ˈɡɒlˌblædə/

معنی: کیسه صفرا، زهره دان
معانی دیگر: (کالبدشناسی) کیسه ی صفرا، زردابدان، زهره دان، کیسه صفرا

جمله های نمونه

1. Mr Honecker, 77 and still recovering from a gall-bladder operation, has so far flatly rejected all notions of change.
[ترجمه گوگل]آقای هونکر 77 ساله که هنوز پس از یک عمل جراحی کیسه صفرا در حال نقاهت است، تاکنون تمام تصورات تغییر را رد کرده است
[ترجمه ترگمان]آقای Honecker ۷۷ ساله و هنوز هم در حال بهبودی از عمل مثانه است، تا کنون همه تصورات تغییر را رد کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dissection of the gallbladder was concluded uneventfully, but during removal through the umbilical incision the specimen ruptured.
[ترجمه گوگل]تشریح کیسه صفرا بدون هیچ گونه حادثه ای انجام شد، اما در حین برداشتن از طریق برش ناف، نمونه پاره شد
[ترجمه ترگمان]Dissection از کیسه صفرا به پایان رسید، اما در هنگام برداشت از طریق برش umbilical، نمونه از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. However, there were complications that required additional surgery, jaundice possibly caused by gall-bladder disease, and pneumonia.
[ترجمه گوگل]با این حال، عوارضی وجود داشت که نیاز به جراحی اضافی داشت، زردی احتمالاً ناشی از بیماری کیسه صفرا، و ذات‌الریه
[ترجمه ترگمان]با این حال، مشکلاتی وجود دارند که به جراحی اضافی نیاز دارند، یرقان ممکن است ناشی از بیماری gall - مثانه و ذات الریه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Conclusion The obstructive jaundice, interstitial hepatitis and gallbladder carcinoma can be caused by clonorchiasis.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری زردی انسدادی، هپاتیت بینابینی و کارسینوم کیسه صفرا می تواند ناشی از کلونرکیازیس باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری اثرات مزاحم یرقان، اثر interstitial میانی و غده سرطانی صفرا را می توان از طریق clonorchiasis ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Bottom left: The second gallbladder is connected by cystic duct in the left hepatic duct.
[ترجمه گوگل]پایین سمت چپ: کیسه صفرا دوم توسط مجرای کیستیک در مجرای کبدی چپ به هم متصل می شود
[ترجمه ترگمان]چپ: قسمت چپ: کیسه صفرا از طریق مجاری ادراری در مجرای چپ کبد متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Results this paper reported 40 cases of gallbladder carcinoma all comfirmed by histology, 70 % is adenocarcinoma.
[ترجمه گوگل]نتایج این مقاله 40 مورد کارسینوم کیسه صفرا را گزارش کرده است که همگی توسط بافت شناسی تایید شده است که 70 درصد آن آدنوکارسینوم است
[ترجمه ترگمان]نتایج این مقاله ۴۰ مورد از carcinoma gallbladder را گزارش کرده است که همه آن ها by هستند و ۷۰ درصد adenocarcinoma است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Correlation analysis was applied between gallbladder size and CCK.
[ترجمه گوگل]تجزیه و تحلیل همبستگی بین اندازه کیسه صفرا و CCK اعمال شد
[ترجمه ترگمان]تحلیل ارتباط بین اندازه کیسه صفرا و CCK اعمال شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Conclusion: Gallbladder polypi and cholesterol stones have some pathogenesises in common.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: سنگ‌های کلسترولی و پولیپی کیسه صفرا پاتوژنزهای مشترکی دارند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: Gallbladder polypi و stones cholesterol دارای برخی pathogenesises مشترک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The gallbladder is attached to the common bile duct and acts as a storage reservoir.
[ترجمه گوگل]کیسه صفرا به مجرای صفراوی مشترک متصل است و به عنوان یک مخزن ذخیره سازی عمل می کند
[ترجمه ترگمان]کیسه صفرا به لوله صفرای رایج متصل است و به عنوان مخزن ذخیره عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her face was contorted with pain due to the gallbladder stones.
[ترجمه گوگل]صورتش به دلیل سنگ کیسه صفرا از درد در هم کشیده شده بود
[ترجمه ترگمان]صورتش از دردی که به خاطر سنگ کیسه صفرا بود منقبض شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gallstones are pebble-like lumps, usually made of cholesterol, causing inflammation of the gallbladder.
[ترجمه گوگل]سنگ‌های صفراوی توده‌هایی مانند سنگ‌ریزه هستند که معمولاً از کلسترول ساخته می‌شوند و باعث التهاب کیسه صفرا می‌شوند
[ترجمه ترگمان]gallstones pebble مانند lumps هستند که معمولا از کلسترول تشکیل شده اند و باعث التهاب کیسه صفرا می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such an obstruction blocks the flow of bile from the gallbladder into the small intestine.
[ترجمه گوگل]چنین انسدادی جریان صفرا را از کیسه صفرا به روده کوچک مسدود می کند
[ترجمه ترگمان]چنین انسداد جریان صفرا از کیسه صفرا به روده کوچک را مسدود می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Workers use a 10cm to 20 cm catheter made of metal or rubber to pierce through abdominal wall into the gallbladder, making the bile streaming through the catheter into the container.
[ترجمه گوگل]کارگران از یک کاتتر 10 تا 20 سانتی‌متری ساخته شده از فلز یا لاستیک برای سوراخ کردن دیواره شکم به کیسه صفرا استفاده می‌کنند و باعث می‌شود صفرا از طریق کاتتر به داخل ظرف جاری شود
[ترجمه ترگمان]کارگران از یک لوله ۱۰ سانتی متر تا ۲۰ سانتی متر catheter از جنس فلز یا لاستیک برای سوراخ کردن از طریق دیواره شکمی در کیسه صفرا استفاده می کنند و صفرا را از طریق catheter به داخل ظرف وارد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Aerobic, anaerobic, and microaerophilic cultures were performed for bile and gallbladder mucosa.
[ترجمه گوگل]کشت های هوازی، بی هوازی و میکروآئروفیل برای مخاط صفرا و کیسه صفرا انجام شد
[ترجمه ترگمان]Aerobic، بی هوازی و microaerophilic برای صفرا و gallbladder mucosa انجام شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کیسه صفرا (اسم)
gallbladder

زهره دان (اسم)
gallbladder

انگلیسی به انگلیسی

• sac attached to the liver in which bile is stored
small muscular sac in which bile for the liver is stored
your gall bladder is the organ in your body which stores bile. it is next to your liver.

پیشنهاد کاربران

[پزشکی] کیسه ی صفرا: کیسه ای در سطح تحتانی کبد که محل ذخیره ی صفرا است.
اعضای داخلی بدن انسان:
spinal cord ( سپاینِل کُرد ) : نخاع
uvula ( یوویِلا ) : زبان کوچک
pharynx ( فَرینکس ) : حلق
tonsil ( تانسل ) : لوزه
larynx ( لَرینکس ) : حنجره
...
[مشاهده متن کامل]

gullet/ oesophagus/ esophagus ( ایسافِگِس ) : مری
pancreas ( پَنکریِس ) : پانکراس
windpipe / trachea ( ویندپایپ/ترِیکیا ) : نای
bronchus ( برانکِس ) : نایچه /نایژه
bile duct ( بایل داکت ) : مجرای صفرا
gallbladder ( گال بلَدِر ) کیسه صفرا
bladder مثانه
duodenum ( دواِدینِم ) : اثنا عشر/دوازدهه
large intestine : روده بزرگ
small intestine : روده کوچک
abdomen ( اَبدِمِن ) : شکم
ventricle ( وِنتریکِل ) : بطن
parotid gland ( پِراتید گلَند ) : غده بناگوشی
spleen ( سپلین ) : طحال
liver ( لیوِر ) : کبد
stomach ( ستامِک ) : معده
appendix ( اِپِندیکس ) : آپاندیس

bile , gall ::: صفرا ( زردآب )
gall bladder ::: کیسه صفرا
bladder ::: مثانه ، کیسه
کیسه صفرا

بپرس