gala

/ˈɡælə//ˈɡɑːlə/

معنی: شادی، جشن و سرور، مجلل، با شکوه
معانی دیگر: مجلل و پرسرور، جشنواره ای، جشن مانند، (از ریشه ی عربی)، ضیافت، بزرگداشت، (لباس) فاخر، خوشی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: suited to a festive celebration.
مترادف: ceremonial, festal, festive, holiday
مشابه: festival, majestic, merry, splendid, sumptuous

- a gala reception
[ترجمه گوگل] یک پذیرایی جشن
[ترجمه ترگمان] یه پذیرایی رسمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: a festive celebration, esp. a large, elaborate one.
مترادف: celebration, festival, fete
مشابه: ball, bash, extravaganza, festivity, pageant, shindig

جمله های نمونه

1. a gala party
مهمانی مجلل

2. in gala
در لباس مهمانی رسمی

3. The gala evening was attended by royalty and politicians.
[ترجمه گوگل]در این شب جشن با حضور افراد سلطنتی و سیاستمداران برگزار شد
[ترجمه ترگمان]مراسم جشن با حضور سیاستمداران و سیاستمداران برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The gala culminated in a firework display.
[ترجمه گوگل]این جشن با نمایش آتش بازی به اوج خود رسید
[ترجمه ترگمان]این جشن در یک نمایش آتش بازی به اوج خود رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The festival will climax on Sunday with a gala concert.
[ترجمه گوگل]جشنواره روز یکشنبه با یک کنسرت جشن به اوج خود می رسد
[ترجمه ترگمان]این جشنواره در روز یکشنبه با یک کنسرت جشن به اوج خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Queen attended a gala concert at the Royal Festival Hall.
[ترجمه گوگل]ملکه در یک کنسرت جشن در سالن رویال فستیوال شرکت کرد
[ترجمه ترگمان]ملکه در یک کنسرت باشکوه در جشنواره رویال فستیوال شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He is the special guest on a gala occasion.
[ترجمه گوگل]او مهمان ویژه یک مراسم جشن است
[ترجمه ترگمان]او مهمان ویژه در یک مورد رسمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Gala: Yellow skin with bright red stripes.
[ترجمه گوگل]گالا: پوست زرد با راه راه های قرمز روشن
[ترجمه ترگمان]گالا پلاسید یا پوست زرد با خط های راه راه قرمز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The festive gala features a slew of activities for all ages.
[ترجمه گوگل]جشن جشن شامل مجموعه ای از فعالیت ها برای همه سنین است
[ترجمه ترگمان]این جشنواره جشن یک سری فعالیت ها را برای همه سنین به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Christmas is a gala day.
[ترجمه گوگل]کریسمس یک روز جشن است
[ترجمه ترگمان]کریسمس یه روز رسمیه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It was a gala performance of Le Bourgeois Gentilhomme in the presence of the king.
[ترجمه گوگل]این یک اجرای گالا از Le Bourgeois Gentilhomme در حضور شاه بود
[ترجمه ترگمان]حضور پادشاه در حضور شاه یک نمایش رسمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A gala dinner is held fortnightly and lunch is alfresco.
[ترجمه گوگل]یک شام جشن هر دو هفته یکبار برگزار می شود و ناهار در فضای باز برگزار می شود
[ترجمه ترگمان]یک شام رسمی هر هفته یک بار برگزار می شود و ناهار alfresco است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Gala youngster acknowledges how fortunate he has been in the folk who have advised him along the way.
[ترجمه گوگل]جوان گالا تصدیق می کند که در میان مردمی که در این راه به او توصیه کرده اند چقدر خوش شانس بوده است
[ترجمه ترگمان]The را تصدیق می کند که در طول راه چه قدر خوش شانس بوده است که در طول راه به او توصیه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Once a week there is a Tyrolean gala dinner. 50 bedrooms: no singles available.
[ترجمه گوگل]یک بار در هفته یک شام جشن تیرولی برگزار می شود 50 اتاق خواب: مجرد موجود نیست
[ترجمه ترگمان]هفته ای یک بار یک جشن عروسی برگزار می شود ۵۰ اتاق خواب: هیچ تک آهنگ در دسترس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شادی (اسم)
airiness, happiness, rejoicing, jubilation, gaiety, glee, mirth, caper, curvet, exultation, gala, pleasance, joyance

جشن و سرور (اسم)
festivity, gala

مجلل (صفت)
luxuriant, stately, grand, imperial, magnificent, illustrious, sumptuous, deluxe, luxurious, plush, palatial, gorgeous, glorious, gala, plushy, royal, splendorous

با شکوه (صفت)
stately, rich, splendid, lush, superb, noble, imperial, majestic, deluxe, plush, glorious, topping, gala, splendorous

انگلیسی به انگلیسی

• festivity, rejoicing; festive celebration
festive, showy
a gala is a special public celebration, entertainment, or performance.

پیشنهاد کاربران

با توجه به دیکشنری زیر این کلمه هم نقش اسم دارد و هم نقش صفت. زمانی که اسم است معنیِ اول آن، مختص انگلیسیِ بریتانیایی است اما معنی دوم و معنی این لغت در نقش صفتی در هر دو، یعنی هم آمریکایی و هم بریتانیایی استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

New Oxford American Dictionary ⬇️
1. ( n - Chiefly British English ) a special sports meeting, especially a swimming competition.
جلسه ورزشی ویژه بخصوص مربوط به یک مسابقه ی شنا.
Example: 👇
We met at a swimming gala.
ما در جلسه ی مربوط به مسابقه شنا ملاقات کردیم.
2. a social occasion with special entertainments or performances.
یک مناسبت اجتماعی با سرگرمی ها یا نمایش های خاص؛ ضیافت؛ بزرگداشت.
Example 1: 👇
Who are the outspoken advocates and who's just showing up for the year - end gala?
طرفداران سر و زبون دار چه کسانی هستند و چه کسی برای بزرگداشت پایان سال خودش رو آماده کرده ( حاضر میشه ) ؟
Example 2: 👇
a gala featuring opera stars in their most famous scenes.
ضیافتی ( بزرگداشتی ) با حضور ستاره های اپرا در مشهورترین صحنه هایشان.
3. ( adj ) festive, merry, joyous or showy.
نشاط آور؛ طربناک؛ جشنی ( مربوط به جشن ) ؛ شادی بخش؛ مسرور کننده؛ مسرت بخش؛ پُر زرق و برق؛ جلوه نما؛ زرق و برق دار
Example 1: 👇
I want to make her birthday a gala occasion.
قصدم اینه که تولدش یک رویداد ( اتفاق ) مسرت بخش باشه.
Example 2:👇
The only YouTube videos of her are paparazzi - style entrances and exits at gala events and business meetings.
ویدئوهای یوتیوب او فقط ورد و خروج به سبک پاپاراتزی ( عکاسان فضول و سمج ) در رویدادهای رزق و برق دار است. .

gala
1 -
an apple with a reddish skin and a sweet taste, that can be eaten uncooked or cooked
سیب گالا سیب تولید شده از طریق تکثیر تاگ سازی با مزه ملایم و شیرین است.
2 -
Gala is an early - ripening firm - fleshed edible potato, for which good eating and keeping qualities are claimed
...
[مشاهده متن کامل]

یک نوع سیب زمینی

galagalagala
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/gala• https://en.wikipedia.org/wiki/Gala_(apple)• https://en.wikipedia.org/wiki/Gala_potato
جشن بزرگ
Ivan Putrov and Alina Cojocaru on their Dance for Ukraine gala
. . . واسه شادی - شادمانی اوکراین
سیب گالا که از طریق تاگ سازی با مزه ملایم و شیرین است
شادمانی ، سرخوشی ، پایکوبی ، دست افشانی
خوشی، شادى، جشن و سرور، مجلل، با شکوه ، جشن، ضیافت، جشنواره، بزرگداشت
● مجلل و پرسرور

بپرس