gainsay

/ˈɡeɪnˌse//ˌɡeɪnˈseɪ/

معنی: انکار، مخالفت، رد کردن، نقض کردن، انکار کردن
معانی دیگر: منکر شدن، (سخن کسی را) نفی یا انکار کردن، (گفته شخص دیگری را) رد کردن، پیش جوابی کردن، مخالفت کردن، علیه کسی حرف زدن، نق­ کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gainsays, gainsaying, gainsaid
مشتقات: gainsayer (n.)
(1) تعریف: to deny or contradict.
متضاد: admit
مشابه: contradict, deny

- If this man of science says it is true, who am I to gainsay it?
[ترجمه گوگل] اگر این مرد دانشمند بگوید این درست است، من کی هستم که آن را تایید کنم؟
[ترجمه ترگمان] اگر این مرد علم می گوید حقیقت دارد، من کی هستم که این کار را بکنم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to speak against; oppose.
مشابه: contravene, controvert, deny

جمله های نمونه

1. no country is strong enough to gainsay us
هیچ کشوری آنقدر نیرومند نیست که با ما مخالفت کند.

2. i disagree with him and i will gainsay him!
با او توافق ندارم و (حرف) او را نفی می کنم !

3. No one dared to gainsay him.
[ترجمه سونیا] هیچ کس جرأت نکرد که او را انکار ( نفی ) کند
|
[ترجمه گوگل]هیچ کس جرأت نداشت او را به باد انتقاد بگیرد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس جرات نمی کرد از او دفاع کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. And who could gainsay either of them?
[ترجمه گوگل]و چه کسی می تواند به هر یک از آنها دست یابد؟
[ترجمه ترگمان]و چه کسی می توانست به هر کدام از آن ها کمک کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Few could gainsay that such growth poses an unprecedented challenge to mankind.
[ترجمه گوگل]کمتر کسی می تواند بگوید که چنین رشدی چالشی بی سابقه برای بشریت ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]افراد کمی می توانند ادعا کنند که چنین رشدی چالشی بی سابقه برای بشریت محسوب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And those who dared to gainsay the wisdom of the fathers were shunned allpeople.
[ترجمه گوگل]و کسانی که جرأت می کردند حکمت پدران را به زبان بیاورند از همه مردم دوری می کردند
[ترجمه ترگمان]و کسانی که جرات می کردند عقل پدران را از دست بدهند از allpeople دوری می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The practical and pragmatic gainsay the Utopian and transcendental.
[ترجمه گوگل]دستاوردهای عملی و عملی، آرمان‌شهری و متعالی را بیان می‌کنند
[ترجمه ترگمان]عمل گرایی عملی و واقع گرایانه، امیدهای واهی و متعالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Beyond gainsay it is a genuine Rembrandt.
[ترجمه گوگل]فراتر از حرف، رامبراند واقعی است
[ترجمه ترگمان]آن سوی gainsay یک رامبران اصیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No one will gainsay his integrity.
[ترجمه گوگل]هیچ کس صداقت او را به دست نخواهد آورد
[ترجمه ترگمان]هیچ کس صداقت و درستی او را انکار نخواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Mr Smith's survival techniques are sound and I can not imagine that any accountant would gainsay them.
[ترجمه گوگل]تکنیک‌های بقای آقای اسمیت صحیح است و من نمی‌توانم تصور کنم که هیچ حسابداری از آن‌ها استفاده کند
[ترجمه ترگمان]تکنیک های بقا اقای اسمیت خوب است و من نمی توانم تصور کنم که هیچ یک از حسابداران آن ها را کنترل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She is a fine woman - that nobody can gainsay.
[ترجمه گوگل]او یک زن خوب است - که هیچ کس نمی تواند آن را رد کند
[ترجمه ترگمان]او زن خوبی است - که هیچ کس نمی تواند gainsay کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However much people have criticised her style and some of her policies no one will gainsay her courage.
[ترجمه گوگل]با وجود این که افراد زیادی از سبک و برخی از سیاست های او انتقاد کرده اند، هیچ کس شجاعت او را به دست نخواهد آورد
[ترجمه ترگمان]با این حال، بسیاری از مردم سبک او و برخی از سیاست های او را مورد انتقاد قرار داده اند و هیچ کس شهامت خود را از دست نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

انکار (اسم)
abjuration, denial, repudiation, disavowal, gainsay, disclamation, abnegation

مخالفت (اسم)
resistance, gainsay, objection, contrast, antagonism, contrariness, defiance, opposition, disagreement, disaccord, repugnance, contradiction, contrariety, nonconformity, dissidence

رد کردن (فعل)
decline, gainsay, deny, disclaim, repudiate, disown, pass, disapprove, interdict, veto, rebuff, confute, repel, balk, rebut, baulk, reject, throw down, refuse, overrule, pass up, ignore, spurn, disaffirm, disorient, contradict, controvert, refute, disallow, disprove, impugn, disavow, discommend, hand off

نقض کردن (فعل)
break, breach, gainsay, reverse, violate, quash, contravene, disaffirm, infract

انکار کردن (فعل)
gainsay, abnegate, deny, disclaim, recant, renege, repudiate, dispute, forswear, disaffirm, forsake, unsay, renounce

انگلیسی به انگلیسی

• denial; refusal; objection
deny; dispute, contradict
if something cannot be gainsaid or there is no gainsaying it, it is true or correct and cannot be denied or contradicted; a formal word.

پیشنهاد کاربران

بپرس