فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gains, gaining, gained
حالات: gains, gaining, gained
• (1) تعریف: to acquire.
• مترادف: acquire, obtain
• متضاد: lose
• مشابه: achieve, attain, clear, earn, gather, get, procure, reap, secure, win
• مترادف: acquire, obtain
• متضاد: lose
• مشابه: achieve, attain, clear, earn, gather, get, procure, reap, secure, win
- He eventually gained great wealth from his invention.
[ترجمه گوگل] او در نهایت از اختراع خود به ثروت زیادی دست یافت
[ترجمه ترگمان] سرانجام ثروت هنگفتی از اختراع خود بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سرانجام ثروت هنگفتی از اختراع خود بدست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to win, as in a competition.
• مترادف: win
• متضاد: lose
• مشابه: achieve, attain, score, take
• مترادف: win
• متضاد: lose
• مشابه: achieve, attain, score, take
- He gained the title of grand master in last year's competition.
[ترجمه Arshi-a] او سال گذشته عنوان استاد بزرگ را بدست اورده بود|
[ترجمه گوگل] او در مسابقات سال گذشته عنوان استاد بزرگ را کسب کرد[ترجمه ترگمان] او عنوان استاد بزرگ سال پیش را به دست اورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to arrive at or reach.
• مترادف: arrive at, attain, reach
• مشابه: achieve
• مترادف: arrive at, attain, reach
• مشابه: achieve
- The sea explorers gained the ocean floor.
[ترجمه فراز] مکتشفان دریایی به کف اقیانوس رسیدند.|
[ترجمه گوگل] کاشفان دریا کف اقیانوس را به دست آوردند[ترجمه ترگمان] The دریایی کف اقیانوس را به خود گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to take on as an increase.
• متضاد: lose
• مشابه: add
• متضاد: lose
• مشابه: add
- I gained some weight during the holidays.
[ترجمه Yasaman] در طول تعطیلات، وزن اضافه کردم|
[ترجمه گوگل] در تعطیلات کمی وزن اضافه کردم[ترجمه ترگمان] در طول تعطیلات مقداری وزن به دست آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to increase or improve.
• مترادف: improve, progress
• متضاد: lose
• مشابه: advance, benefit, increase
• مترادف: improve, progress
• متضاد: lose
• مشابه: advance, benefit, increase
- She gained in confidence during this school year.
[ترجمه گوگل] او در این سال تحصیلی اعتماد به نفس پیدا کرد
[ترجمه ترگمان] او در طول سال تحصیلی اعتماد به نفس پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او در طول سال تحصیلی اعتماد به نفس پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to get closer or move nearer (usu. fol. by on).
• مترادف: approach, close in on
• مشابه: catch up
• مترادف: approach, close in on
• مشابه: catch up
- Go faster; they're gaining on us!
[ترجمه نعیم] سریعتر برو ؛آنها درحال گرفتن ما هستند|
[ترجمه گوگل] سریعتر برو؛ آنها بر ما سود می برند![ترجمه ترگمان] تندتر برو، دارن به ما میرسن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: gainable (adj.)
مشتقات: gainable (adj.)
• (1) تعریف: something gained; benefit.
• مترادف: advantage, benefit, profit
• متضاد: loss
• مشابه: acquisition, avail, behoof, convenience, good, use
• مترادف: advantage, benefit, profit
• متضاد: loss
• مشابه: acquisition, avail, behoof, convenience, good, use
• (2) تعریف: an improvement or increase.
• مترادف: improvement
• متضاد: loss
• مشابه: achievement, advancement, boost, breakthrough, increase, progress, rise
• مترادف: improvement
• متضاد: loss
• مشابه: achievement, advancement, boost, breakthrough, increase, progress, rise
- Your writing is showing a gain in clarity.
[ترجمه گوگل] نوشته شما در حال افزایش وضوح است
[ترجمه ترگمان] نوشتاری شما به وضوح در وضوح نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نوشتاری شما به وضوح در وضوح نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was disappointed by his gain of ten pounds since the summer.
[ترجمه گوگل] او از افزایش ده پوندی خود از تابستان ناامید شد
[ترجمه ترگمان] از این که از تابستان ده پوند به دست آورده بود ناامید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از این که از تابستان ده پوند به دست آورده بود ناامید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (pl.) profits.
• مترادف: profits, return
• مشابه: earnings, proceeds, profit, revenue, winnings, yield
• مترادف: profits, return
• مشابه: earnings, proceeds, profit, revenue, winnings, yield
- The company saw huge gains last year.
[ترجمه گوگل] این شرکت در سال گذشته شاهد پیشرفت های چشمگیری بود
[ترجمه ترگمان] این شرکت دستاوردهای بزرگی در سال گذشته داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شرکت دستاوردهای بزرگی در سال گذشته داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید