اسم ( noun )
حالات: gaieties, gayeties
حالات: gaieties, gayeties
• (1) تعریف: a feeling or air of happiness or cheer.
• مترادف: cheer, cheerfulness, gladness, jollity
• متضاد: misery
• مشابه: buoyancy, glee, merriment, mirth
• مترادف: cheer, cheerfulness, gladness, jollity
• متضاد: misery
• مشابه: buoyancy, glee, merriment, mirth
- We danced with such gaiety that evening, forgetting all our troubles and cares.
[ترجمه گوگل] ما آن شب با چنان شادی رقصیدیم و تمام مشکلات و دغدغه هایمان را فراموش کردیم
[ترجمه ترگمان] آن شب با چنان نشاط و نشاط رقصیدیم که همه بدبختی ها و cares را از یاد بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آن شب با چنان نشاط و نشاط رقصیدیم که همه بدبختی ها و cares را از یاد بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She spoke of her illness with a false gaiety that kept us from pursuing the subject further.
[ترجمه گوگل] او از بیماری خود با شادی کاذبی صحبت کرد که ما را از پیگیری بیشتر این موضوع باز داشت
[ترجمه ترگمان] او از بیماری خود با نوعی شادی دروغین سخن می گفت که ما را از ادامه این موضوع منع می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او از بیماری خود با نوعی شادی دروغین سخن می گفت که ما را از ادامه این موضوع منع می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The visits from her grandchildren bring a bit of gaiety into her life at the nursing home.
[ترجمه گوگل] ملاقات های نوه هایش کمی شادی را به زندگی او در خانه سالمندان وارد می کند
[ترجمه ترگمان] دیدار از نوه هایش باعث خوشحالی زندگی او در آسایشگاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دیدار از نوه هایش باعث خوشحالی زندگی او در آسایشگاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (often pl.) festivity; merrymaking.
• مترادف: festivities, jollities, merrymaking
• مشابه: merriment
• مترادف: festivities, jollities, merrymaking
• مشابه: merriment
- We often participated in the gaieties at the hall on Saturday nights.
[ترجمه گوگل] ما اغلب شنبه شب ها در مراسم شادی در سالن شرکت می کردیم
[ترجمه ترگمان] ما اغلب در شب های شنبه در جشنی شرکت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما اغلب در شب های شنبه در جشنی شرکت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: colorfulness or showiness, esp. of clothing.
• مترادف: colorfulness, frippery, showiness
• مشابه: brilliance
• مترادف: colorfulness, frippery, showiness
• مشابه: brilliance