gaiety

/ˈɡeɪəti//ˈɡeɪəti/

معنی: شادی، خوشی، خوشدلی، خوشنودی، شادمانی، بشاشت، سبک روحی
معانی دیگر: شنگولی، شاد دلی، بشاش بودن، شوخ و شنگی، نشاط، سرور، وجد، زرق و برق، رنگ و آب، شادی و پایکوبی، خوشگذرانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: gaieties, gayeties
(1) تعریف: a feeling or air of happiness or cheer.
مترادف: cheer, cheerfulness, gladness, jollity
متضاد: misery
مشابه: buoyancy, glee, merriment, mirth

- We danced with such gaiety that evening, forgetting all our troubles and cares.
[ترجمه گوگل] ما آن شب با چنان شادی رقصیدیم و تمام مشکلات و دغدغه هایمان را فراموش کردیم
[ترجمه ترگمان] آن شب با چنان نشاط و نشاط رقصیدیم که همه بدبختی ها و cares را از یاد بردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She spoke of her illness with a false gaiety that kept us from pursuing the subject further.
[ترجمه گوگل] او از بیماری خود با شادی کاذبی صحبت کرد که ما را از پیگیری بیشتر این موضوع باز داشت
[ترجمه ترگمان] او از بیماری خود با نوعی شادی دروغین سخن می گفت که ما را از ادامه این موضوع منع می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The visits from her grandchildren bring a bit of gaiety into her life at the nursing home.
[ترجمه گوگل] ملاقات های نوه هایش کمی شادی را به زندگی او در خانه سالمندان وارد می کند
[ترجمه ترگمان] دیدار از نوه هایش باعث خوشحالی زندگی او در آسایشگاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (often pl.) festivity; merrymaking.
مترادف: festivities, jollities, merrymaking
مشابه: merriment

- We often participated in the gaieties at the hall on Saturday nights.
[ترجمه گوگل] ما اغلب شنبه شب ها در مراسم شادی در سالن شرکت می کردیم
[ترجمه ترگمان] ما اغلب در شب های شنبه در جشنی شرکت کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: colorfulness or showiness, esp. of clothing.
مترادف: colorfulness, frippery, showiness
مشابه: brilliance

جمله های نمونه

1. the gaiety of the general's uniform
زرق و برق اونیفورم آن ژنرال

2. the gaiety of the wedding ceremony
سرور مراسم عروسی

3. Lars enjoyed the warmth and gaiety of these occasions.
[ترجمه گوگل]لارس از گرما و شادی این مناسبت ها لذت می برد
[ترجمه ترگمان]لارس از گرما و نشاط این مراسم لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Her manner professed a gaiety that she did not feel.
[ترجمه گوگل]رفتار او ابراز خوشحالی می کرد که او احساس نمی کرد
[ترجمه ترگمان]رفتارش حاکی از شادی و شادی بود که او احساس نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She brought him a sense of fun, of gaiety that filled a gap in his life.
[ترجمه گوگل]او برای او حس سرگرمی و شادی به ارمغان آورد که شکافی را در زندگی او پر کرد
[ترجمه ترگمان]احساس شادی و شادی می کرد که در زندگیش شکاف ایجاد می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her artificial gaiety disguised an inner sadness.
[ترجمه گوگل]شادی مصنوعی او غم درونی را پنهان می کرد
[ترجمه ترگمان]شادی ساختگی او اندوهی درونی را در خود پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their gaiety helped the party a lot.
[ترجمه گوگل]شادی آنها کمک زیادی به مهمانی کرد
[ترجمه ترگمان]Their زیاد به جشن کمک می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She felt,without knowing why,that the gaiety was assumed.
[ترجمه گوگل]او بدون اینکه بداند چرا احساس می کرد که این شادی فرض شده است
[ترجمه ترگمان]بی آن که بداند چرا، احساس می کرد که این نشاط ساختگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I felt there was an air of forced gaiety about her manner.
[ترجمه گوگل]احساس می‌کردم یک هوای شادی اجباری در رفتار او وجود دارد
[ترجمه ترگمان]احساس کردم که در رفتارش نوعی نشاط و نشاط وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The colourful flags added to the gaiety of the occasion.
[ترجمه گوگل]پرچم های رنگارنگ بر شادی این مراسم افزودند
[ترجمه ترگمان]پرچم های رنگی به شادی این مناسبت اضافه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Music rang out adding to the gaiety and life of the market.
[ترجمه گوگل]صدای موسیقی بر شادی و زندگی بازار افزود
[ترجمه ترگمان]موسیقی به شادی و سرزندگی آن بازار افزوده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Like Gaiety Girls they had been judged worthy of a separate identity.
[ترجمه گوگل]آنها مانند Gaiety Girls شایسته یک هویت جداگانه ارزیابی شده بودند
[ترجمه ترگمان]مثل دخترهای Gaiety که شایسته یک هویت جداگانه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He liked Weissenbruch's gaiety, and the man had a reputation for telling the truth.
[ترجمه گوگل]او از شادی ویزنبرخ خوشش می آمد و این مرد به راست گفتن شهرت داشت
[ترجمه ترگمان]او شاد و سرحال بود، و این مرد به خاطر این که حقیقت را گفته بود شهرت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Life consisted mostly of enjoying the gaiety of a people being liberated after five years of occupation.
[ترجمه گوگل]زندگی بیشتر شامل لذت بردن از شادی مردمی بود که پس از پنج سال اشغال آزاد می شدند
[ترجمه ترگمان]زندگی شامل لذت بردن از شادی مردمی بود که پس از پنج سال اشغال آزاد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There was an unwonted gaiety in her manner as if the superintendent had spent the morning swallowing double Scotches.
[ترجمه گوگل]شادی ناخواسته ای در رفتار او وجود داشت که گویی سرپرست صبح را صرف بلعیدن اسکاچ های دوتایی کرده است
[ترجمه ترگمان]رفتارش طوری بود که انگار مدیر کل صبح را صرف بلعیدن دو Scotches کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شادی (اسم)
airiness, happiness, rejoicing, jubilation, gaiety, glee, mirth, caper, curvet, exultation, gala, pleasance, joyance

خوشی (اسم)
fun, rejoicing, gaiety, glee, exhilaration, mirth, merriment, spree, solace, pleasure, delight, joy, enjoyment, gust, ball, frolic, festivity, gasser, jollification, consolation, joyfulness, gladness, jollity, merrymaking, lark, hilarity, jamboree, jocundity, pleasance, joyance, laverock

خوشدلی (اسم)
vivacity, gaiety, benevolence

خوشنودی (اسم)
satisfaction, content, gaiety

شادمانی (اسم)
jubilation, gaiety, mask, splurge, festival, merrymaking, lustihood

بشاشت (اسم)
pep, gaiety, hilarity

سبک روحی (اسم)
verve, gaiety

انگلیسی به انگلیسی

• joyousness, happiness, elation
gaiety is a feeling or attitude of liveliness and fun.

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Gaiety
🔘 Merriment
🔘 Merrymaking
🔘 Sociability
🔘 Conviviality
✅ Definition:
👉 The state of being cheerful, sociable, and full of enjoyment.
شادی و پایکوبی
ترجمه آل احمد ( نه مرحوم جلال ) ، کتاب حکمت شادان نیچه، این کلمه کلیدیه، توی قسمت سلامت بزرگ ، حالت رقصان آزاده جان شخصیت نقش اول این کتاب رو توصیف میکنه
شادی. نشاط
the sudden gaiety of children's laughter

بپرس