gage

/ˈɡeɪdʒ//ɡeɪdʒ/

معنی: اندازه، مبارزه طلبی، گرو، درجه، وثیقه، اندازه گیر، وسیله اندازهگیری، شرط بستن، گرو گذاشتن، متعهد شدن، اندازه گرفتن
معانی دیگر: توماس گیج (ژنرال انگلیسی که در جنگ استقلال آمریکا شرکت کرد)، (در دوئل شوالیه های قدیم) قول شرف، تعهد (برای شرکت در دوئل)، به مبارزه طلبی، نفس کش طلبی، به وثیقه گذاشتن، قول شرف دادن، عهد کردن، رجوع شود به: gauge، رجز خوانی، n : gauge : درجه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an object, such as a glove, thrown down as a symbol of a promise or challenge to fight.

(2) تعریف: something given as a pledge or security.
مشابه: guarantee, guaranty, pawn
اسم و ( noun, verb )
• : تعریف: variant of gauge.
اسم ( noun )
• : تعریف: any of several types of plum, usu. having a light green skin.

جمله های نمونه

1. What gage of wire should we use for this job?
[ترجمه گوگل]برای این کار از چه گیج سیمی استفاده کنیم؟
[ترجمه ترگمان]چه نوع سیم باید برای این کار استفاده کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Can you gage what her reaction is likely to be?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید بسنجید که واکنش او احتمالا چه خواهد بود؟
[ترجمه ترگمان]آیا می دانید واکنش او به چه شکل خواهد بود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. What gage of wire do you require?
[ترجمه گوگل]چه گیج سیم نیاز دارید؟
[ترجمه ترگمان]به چه نوع سیم نیاز دارید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's difficult to gage one's character.
[ترجمه گوگل]تعیین شخصیت دشوار است
[ترجمه ترگمان]اندازه گیری شخصیت یک فرد دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Mr Justice Gage overturned a previous ban on any picture or artist's impression being published of George.
[ترجمه گوگل]آقای جاستیس گیج ممنوعیت قبلی انتشار عکس یا برداشت هنرمند از جورج را لغو کرد
[ترجمه ترگمان]آقای قاضی گیج ممنوعیت قبلی را در مورد هر تصویری یا تصویری که از جورج منتشر می شد واژگون کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Gage proposed cutting costs by using volunteers for the labor and corporate sponsors for the equipment.
[ترجمه گوگل]گیج پیشنهاد کاهش هزینه ها را با استفاده از داوطلبان برای نیروی کار و حامیان مالی شرکتی برای تجهیزات داد
[ترجمه ترگمان]گیج با استفاده از داوطلبان برای کار و حامیان مالی شرکت هزینه های برش را پیشنهاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Gage is a man of contradictions: a vegetarian who owns a cattle ranch.
[ترجمه گوگل]گیج مردی با تضاد است: گیاهخواری که یک مزرعه گاوداری دارد
[ترجمه ترگمان]گیج مردی از contradictions: یک گیاه خوار که صاحب یک مزرعه پرورش اسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Was there no other gage he could have flung in my teeth?
[ترجمه گوگل]آیا گیج دیگری وجود نداشت که او بتواند در دندان های من پرت کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا امکان دیگری وجود نداشت که او بتواند دندان های من را به هم بزند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gage has volunteered for guard duty.
[ترجمه گوگل]گاج برای وظیفه نگهبانی داوطلب شده است
[ترجمه ترگمان]گیج برای نگهبانی داوطلب شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He reserved two rooms in the name James Gage and arranged to meet Paula in the dining-room.
[ترجمه گوگل]او دو اتاق به نام جیمز گیج رزرو کرد و قرار گذاشت تا پائولا را در اتاق غذاخوری ملاقات کند
[ترجمه ترگمان]او دو اتاق را به نام جیمز گیج کرد و ترتیبی داد تا با پائولا در اتاق ناهارخوری ملاقات کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gage is outspoken and forceful.
[ترجمه گوگل]گاج صریح و قوی است
[ترجمه ترگمان]گیج و قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Accurate automobile oil gage solved the low accuracy problems of oil gages in automobiles.
[ترجمه گوگل]گیج دقیق روغن خودرو مشکلات دقت پایین گیج روغن در خودروها را حل کرد
[ترجمه ترگمان]روغن موتور دقیق مشکلات دقت پایین of در خودرو را حل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Product quality issues caused by nonconforming gage control.
[ترجمه گوگل]مشکلات کیفیت محصول ناشی از عدم انطباق کنترل گیج
[ترجمه ترگمان]مسایل کیفیت محصول ناشی از کنترل gage
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Traditional method which manually used tool gage is time-consuming and laborious. So a new method of automatic tool adjustment is proposed.
[ترجمه گوگل]روش سنتی که به صورت دستی از ابزار اندازه گیری استفاده می کند، زمان بر و پر زحمت است بنابراین روش جدیدی برای تنظیم خودکار ابزار پیشنهاد شده است
[ترجمه ترگمان]روش سنتی که ابزار را به صورت دستی بکار می برد بسیار وقت گیر و پر زحمت است بنابراین یک روش جدید از تنظیم اتوماتیک ابزار پیشنهاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اندازه (اسم)
tract, limit, extent, measure, bulk, volume, span, size, gage, gauge, deal, scale, quantity, quantum, magnitude, measurement, meter, indicator, dimension

مبارزه طلبی (اسم)
gage, defiance

گرو (اسم)
surety, gage, gauge, security, deposit, stake, pledge, pawn, mortgage, encumbrance, hostage

درجه (اسم)
measure, length, point, gage, gauge, mark, alloy, degree, grade, rating, scale, quantum, proportion, peg, gradation, thermometer, thermometre, pitch, stair, step

وثیقه (اسم)
surety, earnest, gage, gauge, assurance, security, guarantee, guaranty, pledge, caution, premium, pawn, hostage

اندازه گیر (اسم)
gage, gauge, meter

وسیله اندازه گیری (اسم)
gage, gauge, meter, metre

شرط بستن (فعل)
gage, gauge, bet

گرو گذاشتن (فعل)
gage, gauge, engage, pledge, pawn, mortgage, hypothecate, impawn

متعهد شدن (فعل)
promise, gage, plight, undertake, pledge, oblige, engage oneself

اندازه گرفتن (فعل)
measure, stack up, span, admeasure, mete, gage, gauge

تخصصی

[شیمی] اندازه نما، اندازه گیر، اندازه، پیمانه
[سینما] قطع فیلم
[عمران و معماری] اندازه گیر - اندازه گیری - سنجنده - معیار - شابلن
[برق و الکترونیک] اندازه گیر؛ پیمانه وسیله یا ابزاری برای اندازه گیری . gauge نیز نوشته می شود.
[ریاضیات] درجه، اندازه، سنجه، فرمان، سنجیده، اندازه گیر، معیار اندازه، پیمانه کردن، پیمانه، اندازه زدن، مقیاس، معیار، مدرج کردن، قطر سنج، عقربه ی نشان دهنده
[آمار] پیمانه

انگلیسی به انگلیسی

• challenge to fight; symbol of a challenge to fight (often a glove); pledge, security
standard of measure; device for measuring
give as security (i.e. money, something of value)

پیشنهاد کاربران

در زبان محاوره گوجه نیز خوانده می شود ( در بخش میوه و سبزیجات )
معیار

بپرس