gag : شیرین کاری، قصه یا عمل خنده اور، بذله، شوخی، جوک، شوخی کردن، جوک گفتن، خوشمزگی کردن
gift : هدیه
gift : هدیه
( عامیانه )
هدیه شوخی/هدیه طنز.
هویه کوچیکی که برای طنزه و سرکاریه.
مثال:
Now that Dad has dentures, I bought him these wind - up chattering teeth as a gag gift
هدیه شوخی/هدیه طنز.
هویه کوچیکی که برای طنزه و سرکاریه.
مثال:
هدیه ای که واسه شوخی و تفریح درآوردن هستش . مثل آدامس فلفلی ، بمب بدبو که زیر صندلی میزارن و صدا میده یا میترکه و بوی بدی پخش میشه ، آدامس هایی که تعارف میکنی و یهو سوسک پلاستیکی میپره بیرون