• : تعریف: a crude social error; blunder; faux pas. • مشابه: misstep, slip
- The politician's tasteless remark on the talk show was a gaffe that brought him ridicule in the national press.
[ترجمه گوگل] اظهارات بی مزه این سیاستمدار در برنامه گفتگو گافی بود که او را در مطبوعات کشور مورد تمسخر قرار داد [ترجمه ترگمان] اظهارات بی مزه سیاست مدار در مورد این سخنرانی a بود که او را در مطبوعات ملی مورد تمسخر قرار داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. He didn't realize what a gaffe he'd made.
[ترجمه گوگل]او متوجه نشد که چه گافی ساخته است [ترجمه ترگمان]او متوجه اشتباهش شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I made a real gaffe - I called his new wife 'Judy' which is the name of his ex-wife.
[ترجمه فریدون] من یک سوتی واقعی دادم. من همسر جدیدش را "جودی" خطاب کردم که نام همسر سابقش است
|
[ترجمه گوگل]من یک گاف واقعی درست کردم - همسر جدیدش را "جودی" صدا زدم که نام همسر سابقش است [ترجمه ترگمان]من به همسر جدیدش جودی زنگ زدم که اسم همسر سابقش است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Was that a bit of a gaffe then, starting to eat before everyone else had been served?
[ترجمه گوگل]آیا آن وقت کمی گاف بود که قبل از اینکه همه غذا بخورند شروع به خوردن کردم؟ [ترجمه ترگمان]بعد از آن همه سرو صدا شروع به خوردن کردند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The consul's comments were a major diplomatic gaffe.
[ترجمه گوگل]اظهارات کنسول یک گاف بزرگ دیپلماتیک بود [ترجمه ترگمان]نظرات کنسول یک gaffe سیاسی بزرگ بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I had no idea of the gaffe which I was committing.
[ترجمه گوگل]هیچ تصوری از گافی که انجام می دادم نداشتم [ترجمه ترگمان]نمی دانستم gaffe را مرتکب شده ام [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He made an embarrassing gaffe at the convention last weekend.
[ترجمه گوگل]او در کنفرانس آخر هفته گذشته یک گاف شرم آور انجام داد [ترجمه ترگمان]اون روز آخر هفته an رو اشتباه کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Even with the occasional gaffe, marketers say placing products in movies is an increasingly important way to enhance exposure.
[ترجمه گوگل]حتی با وجود گاف های گاه به گاه، بازاریابان می گویند قرار دادن محصولات در فیلم ها راهی مهم برای افزایش نمایش است [ترجمه ترگمان]حتی با the occasional، بازاریابان می گویند که قرار دادن محصولات در فیلم ها یک روش بسیار مهم برای افزایش exposure است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Nineteen-year-old songster Sebastian made his amazing gaffe as Di visited a centre for homeless youngsters.
[ترجمه گوگل]سباستین، خواننده نوزده ساله، هنگام بازدید دی از یک مرکز برای جوانان بی خانمان، گاف شگفت انگیز خود را انجام داد [ترجمه ترگمان]songster سباستین ۱۹ ساله his خود را در حالی که دی به مرکزی برای جوانان بی خانمان دیدن کرد، کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. A gaffe of a different order from those for which he apologized.
[ترجمه گوگل]گافی با نظمی متفاوت از آنهایی که به خاطر آنها عذرخواهی کرد [ترجمه ترگمان]A از کسانی بود که از آن ها عذرخواهی می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The Chargers took advantage of the gaffe on their very first play.
[ترجمه گوگل]Chargers در اولین بازی خود از این گاف استفاده کردند [ترجمه ترگمان]The از این gaffe در اولین بازی خود استفاده کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A cultural gaffe would invite a pounding.
[ترجمه گوگل]یک گاف فرهنگی دعوت به تپش می کند [ترجمه ترگمان]یک gaffe فرهنگی ضربه سختی را دعوت می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The face of my gaffe, I think he should have shocked the bar!
[ترجمه گوگل]قیافه ی گاف من فکر کنم باید بار رو شوکه میکرد! [ترجمه ترگمان]چهره of فکر می کنم که او باید بار را شوکه می کرد! [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Bachmann's gaffe served as a bookend to one made by Sarah Palin, the week before, when she, too, addressed the events of April, 177
[ترجمه گوگل]گافی باخمن به عنوان کتابی بود که سارا پیلین در هفته قبل از آن ساخته بود، زمانی که او نیز به رویدادهای آوریل 177 پرداخت [ترجمه ترگمان]Bachmann s به عنوان یک bookend به فردی که توسط سارا پالین، هفته قبل از آن، زمانی که او نیز وقایع آوریل، ۱۷۷ را مورد خطاب قرار داد، خدمت کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. All officials were waiting to see Beigong She's gaffe.
[ترجمه گوگل]همه مقامات منتظر دیدن گاف بیگونگ شی بودند [ترجمه ترگمان]همه افسران منتظر دیدن Beigong بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• mistake; slip of the tongue; blunder a gaffe is something that you say or do which is considered socially incorrect.
پیشنهاد کاربران
✨ از مجموعه لغات GRE ✨ ✍ توضیح: An embarrassing mistake or error; blunder 😳 🔍 مترادف: Faux pas ✅ مثال: He made a major gaffe during the presentation by forgetting the key point.
لغویت، اشتباه غیرعمدی مثال: His comment was a gaffe that offended many people. نظر او یک لغویت بود که بسیاری از مردم را ناراحت کرد. *آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
Make a gaffe گاف دادن
A gaffe is a mistake that embarrasses you in front of others
گاف به یه اشتباه خجالت آور تو یه موقعیت و شرایط اجتماعی و عمومی گفته میشه