gadget

/ˈɡædʒət//ˈɡædʒɪt/

معنی: اسباب، جزء، ابزار، مکانیکی، الت کوچک
معانی دیگر: وسیله ی مکانیکی (معمولا کوچک)، ابزارچه، جزء اجزاء، انبر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: gadgety (adj.)
• : تعریف: a small mechanical or electronic device, esp. an unusual or ingenious one.
مترادف: contraption, contrivance, widget
مشابه: appliance, device, dingus, doodad, doohickey, gizmo, hickey, invention, thingamabob, thingamajig

- Here's a great new gadget for peeling potatoes.
[ترجمه صبا] اینجا یک ابزار جدید برای پوست گیری سیب زمینی است.
|
[ترجمه آرتینا] اینجا یک ابزار جدید عالی برای پوستگیری سیب زمینی هاست
|
[ترجمه گوگل] در اینجا یک ابزار جدید عالی برای پوست کندن سیب زمینی وجود دارد
[ترجمه ترگمان] این یک ابزار جدید برای پوست سیب زمینی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He has a fascination for electronic gadgets.
[ترجمه مهدی] اوعلاقه شدیدی به ابزارهای الکتدونیکی دارد
|
[ترجمه گوگل] او شیفتگی به ابزارهای الکترونیکی دارد
[ترجمه ترگمان] او شیفته ابزار الکترونیکی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. this gadget is ruined and of no mortal good to anyone
این دستگاه خراب است و فایده ی قابل تصوری برای هیچ کس ندارد.

2. The gadget can be attached to any vertical or near vertical surface.
[ترجمه گوگل]گجت را می توان به هر سطح عمودی یا نزدیک به عمودی متصل کرد
[ترجمه ترگمان]این ابزار می تواند به هر سطح عمودی یا نزدیک به سطح عمودی متصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The gadget can be attached to any vertical surface.
[ترجمه گوگل]گجت را می توان به هر سطح عمودی متصل کرد
[ترجمه ترگمان]این ابزار می تواند به هر سطح عمودی متصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The gadget is used to artificially inseminate cows.
[ترجمه گوگل]این گجت برای لقاح مصنوعی گاوها استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]این ابزار برای تولید مصنوعی گاوها مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This gadget is just the thing for getting those nails out.
[ترجمه گوگل]این ابزار فقط چیزی است که میخ ها را بیرون می آورد
[ترجمه ترگمان]این ابزار تنها چیزی است که این ناخن ها را بیرون می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Have you seen this handy little gadget - it's for separating egg yolks from whites.
[ترجمه گوگل]آیا این ابزار کوچک مفید را دیده اید - برای جدا کردن زرده تخم مرغ از سفیده است
[ترجمه ترگمان]آیا شما این ابزار کوچک مفید را دیده اید - این برای جدا کردن زرده تخم مرغ از سفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His favourite gadget is a Russian - made rocket launcher which holds 40 three metre - long missilles.
[ترجمه گوگل]ابزار مورد علاقه او یک موشک انداز ساخت روسیه است که دارای 40 موشک بلند سه متری است
[ترجمه ترگمان]ابزار مورد علاقه او یک موشک ساخت موشک ساخت روسیه است که ۴۰ متر طول می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I've got a clever little gadget for opening jars.
[ترجمه گوگل]من یک ابزار کوچک هوشمند برای باز کردن شیشه ها دارم
[ترجمه ترگمان]من یک وسیله تیز کوچک برای باز کردن کوزه ها دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Gadget Bob and his staff send in trick plays more often than the Harlem Globetrotters.
[ترجمه گوگل]گجت باب و کارکنانش بیشتر از هارلم گلوبتروترز نمایشنامه های ترفندی می فرستند
[ترجمه ترگمان]\"باب\" و \"staff باب\" (Gadget باب)و staff که به همراه او اعزام می شوند، بیشتر از هارلم Globetrotters بازی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Maurice has a gadget to record any telephone calls he wants to.
[ترجمه گوگل]موریس ابزاری برای ضبط هر تماس تلفنی که بخواهد دارد
[ترجمه ترگمان]موریس یک ابزار برای ضبط هر تماس تلفنی دارد که او می خواهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This gadget isn't much good.
[ترجمه گوگل]این گجت خیلی خوب نیست
[ترجمه ترگمان]این مکانیکی خیلی خوب نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The winning entry may be a simple gadget or husbandry tip.
[ترجمه گوگل]ورودی برنده ممکن است یک ابزار ساده یا نکته دامپروری باشد
[ترجمه ترگمان]ورود برنده ممکن است یک ابزار ساده و یا tip ساده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It's a clever little gadget which you can use to cut vegetables into attractive shapes.
[ترجمه گوگل]این یک ابزار کوچک هوشمندانه است که می توانید از آن برای برش سبزیجات به شکل های جذاب استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]این یک ابزار هوشمندانه و هوشمندانه است که می توانید برای برش سبزیجات به شکل های جذاب استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He indicated a gadget upon the window ledge.
[ترجمه گوگل]او ابزاری را روی لبه پنجره نشان داد
[ترجمه ترگمان]او یک ابزار الکترونیکی را روی لبه پنجره نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. What a clever little gadget!
[ترجمه mrym] چه ابزار کوچک هوشمندانه ای!
|
[ترجمه گوگل]چه ابزار کوچک هوشمندانه ای!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! !! !
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اسباب (اسم)
article, gear, apparatus, thing, implement, tool, tackle, instrument, apparel, utensil, trap, paraphernalia, appurtenance, device, engine, rigging, rig, furniture, gadget, appliance, contraption, contrivance, layout, doodad, gizmo, whigmaleerie, gismo, mounting

جزء (اسم)
part, portion, clause, appurtenance, gadget, component, ingredient, member, detail, sector, gizmo

ابزار (اسم)
implement, tool, gadget, doodad, instrumentation, gizmo

مکانیکی (اسم)
gadget, gizmo, mechanical engineer

الت کوچک (اسم)
gadget, gizmo

انگلیسی به انگلیسی

• mechanical device; contraption, contrivance; appliance, accessory
a gadget is a small machine or device which does a useful job.

پیشنهاد کاربران

به نظر من ابزارچه از ابزارک بهتر است چون پسوند ک معنی منفی دارد ولی کوچکی اینجا مفهوم مثبت دارد.
ابزار فن آوری
Gadget ( Small things like handsfree )
An advanced piece of technology like smartphone
Dتلفظ نمیشه!
Outfit
gadget ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: ابزارک
تعریف: ابزار کوچک و نوساخته ای که در آن فنّاوری نوی به کار رفته است و کارهای مخصوصی را انجام می دهد
وسایل الکترونیکی
۱ - رادار ۲ - ابزار
The professor wants to test to see if the gadget is working properly
ابزارک
کار راه انداز
وسیله
به قول اصفهانیها : ماسماسک
ریزابزار
Smart device
ابزار مکانیکی
ابزاری که کارها رو راحت میکنه. مثل در قوطی بازکن
ابزارآلات کوچک
ابزارک
A small tool that it is not nessesery but we use them to make things better
A small tool or machine that makes a particular job easier
In English, it is used to name sth that is unknown or momentarily forgotten
ابزارَک
برنامَک
toys
اسباب بازی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس