gad

/ˈɡæd//ɡæd/

معنی: دیلم، سیخ، گوه، نیزه، سیخک، سنان، شلاق سیخی، ترابخدا، جاد فرزند یعقوب و زلفه، با میله بستن، با میخ محکم کردن، هرزه گردی کردن
معانی دیگر: ولگردی کردن، ول گشتن، هرزگی کردن، رجوع شود به: goad، (معدن) دیلم مفرس، سیخک مفرس، (حرف ندا) خدا، خدایا، (انجیل) جاد (پسر هفتم حضرت یعقوب)، میله، اندازه گیری طول، بخدا، میله زدن به، با می  محکم کردن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: gads, gadding, gadded
مشتقات: gadder (n.)
• : تعریف: to roam aimlessly or restlessly from place to place.
مشابه: roam
اسم ( noun )
(1) تعریف: a long stick or prod used for driving cattle; goad.

(2) تعریف: a pointed tool or spike used in mining ore or rock.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: gads, gadding, gadded
• : تعریف: to break up or dislodge (ore or rocks) with a gad.

جمله های نمونه

1. While they gad about the world, their children are neglected at home.
[ترجمه گوگل]در حالی که آنها از دنیا غافلگیر می شوند، فرزندانشان در خانه مورد بی توجهی قرار می گیرند
[ترجمه ترگمان]در حالی که آن ها در مورد دنیا صحبت می کنند، کودکان آن ها در خانه نادیده گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Don't think you'll keep me here while you gad about.
[ترجمه گوگل]فکر نکن وقتی غر میزنی منو اینجا نگه میداری
[ترجمه ترگمان]فکر نکن منو اینجا نگه داری در حالی که تو داری این ور و اون ور میری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Wigeon A lone pair of gad wall preened on shrinking tussocks.
[ترجمه گوگل]Wigeon یک جفت تنها دیوار گاد که بر روی چنارهای کوچک شده است
[ترجمه ترگمان]در این موقع یک جفت چشم پوشیده از گل و برگ روی علف ها افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rain sheeted down on gad wall, tufted duck, coot and mallard.
[ترجمه گوگل]باران بر روی دیوار گاد، اردک پرزدار، گاومیش و اردک اردک پوشیده شده است
[ترجمه ترگمان]بر روی دیوار gad، duck، coot و mallard را پوشانده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Gad, I was sick and tired of life.
[ترجمه گوگل]گاد، من مریض و از زندگی خسته شده بودم
[ترجمه ترگمان]کمال، من از زندگی خسته و خسته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Dan, and Naphtali, Gad, and Asher.
[ترجمه گوگل]دان و نفتالی و جاد و آشیر
[ترجمه ترگمان]\"دن\"، \"دن\" و \"Naphtali\"، \"سزار\" و \"آشور\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Dan, Joseph, and Benjamin, Naphtali, Gad, and Asher.
[ترجمه گوگل]دان، یوسف، و بنیامین، نفتالی، جاد و آشیر
[ترجمه ترگمان]دن، جوزف و بنجامین، Naphtali، جد و Asher
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Of the tribe of Gad, Geuel the son of Machi.
[ترجمه گوگل]جئوئیل پسر ماکی از قبیله جاد
[ترجمه ترگمان]از قبیله of، پسر Machi است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. If gad can give me another chance.
[ترجمه گوگل]اگر گاد می تواند یک فرصت دیگر به من بدهد
[ترجمه ترگمان] اگه بتونه یه شانس دیگه بهم بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They gad about Europe a lot, going to expensive restaurants and shows.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد اروپا زیاد غوغا می کنند، به رستوران ها و نمایش های گران قیمت می روند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد اروپا زیاد صحبت می کنند، به رستوران ها و نمایش های گران قیمت می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. All this done upon the gad!
[ترجمه گوگل]همه اینها بر سر گاد انجام شد!
[ترجمه ترگمان]همه این کارها را با این ور و آن ور کرده بود!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He is always on the gad.
[ترجمه گوگل]او همیشه روی گد است
[ترجمه ترگمان]او همیشه با این ور و آن ور می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Acting for more than 20 years, GAD is the biggest agency of Brazil and Latin America in branding and design segment, with focus in brand construction and total management.
[ترجمه گوگل]GAD با بیش از 20 سال فعالیت، بزرگترین آژانس برزیل و آمریکای لاتین در بخش برندسازی و طراحی با تمرکز بر ساخت برند و مدیریت کل است
[ترجمه ترگمان]gad با تمرکز بیش از ۲۰ سال بزرگ ترین آژانس برزیل و آمریکای لاتین در بخش برندینگ و بخش طراحی با تمرکز بر روی ساخت برند و مدیریت کل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Let it go back into the gloaming and gad with a lot of longing.
[ترجمه گوگل]بگذار با اشتیاق فراوان به غم و غصه برگردد
[ترجمه ترگمان]بگذار دوباره به طرف تاریک وروشن غروب برگردد و با اشتیاق زیادی به این طرف و آن طرف برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دیلم (اسم)
lever, auger, crowbar, jimmy, crow, gad, gavelock, pry, wimble

سیخ (اسم)
prod, goad, gad, spur, grill, stylet, broach, skewer, ramrod, poker, spit, fid

گوه (اسم)
slice, quoin, gad, cleat, chock, wedge, gib, sprag

نیزه (اسم)
shaft, spear, dart, gad, gavelock, halberd, gaff, gig, lance, harpoon

سیخک (اسم)
prod, goad, gad, gaff

سنان (اسم)
spear, gad

شلاق سیخی (اسم)
gad

ترا بخدا (اسم)
gad

جاد فرزند یعقوب و زلفه (اسم)
gad

با میله بستن (فعل)
gad

با میخ محکم کردن (فعل)
gad

هرزه گردی کردن (فعل)
gad, traipse

انگلیسی به انگلیسی

• male first name (hebrew); son of jacob (biblical); one of the 12 tribes of israel, tribe of gad
wander restlessly, travel about, explore
see phrasal verb gad about .
if you gad about or gad around, you go to a lot of different places looking for amusement and entertainment; an old-fashioned word.

پیشنهاد کاربران

بپرس