95 1578 100 1 grove /ɡroʊv/ /ɡrəʊv/معنی: بیشه، درختستان بررسی کلمه grove اسم ( noun )• (1) تعریف: a small wooded area, esp. one with little ground cover.- At the bottom of the field was a grove of maple trees. [ترجمه ترگمان] در پایین مزرعه، ردیفی از درختان افرا قرار داشت [ترجمه گوگل] در انتهای میدان یک درخت از درختان افرا بود [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید • (2) تعریف: a small stand of fruit or nut trees; orchard.- We walked through the olive grove. [ترجمه فرانک امرایی] ما میان بیشه زیتون قدم میزدیم3|1 [ترجمه ترگمان] از میان بیشه زیتون راه افتادیم [ترجمه گوگل] ما از طریق گوزن زیتون راه می رفتیم [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید واژه grove در جمله های نمونه 1. The scent of lemons filled the grove. [ترجمه ترگمان]رایحه لیمو این بیشه را پر کرده بود [ترجمه گوگل]عطر لیمو باغ را پر کرد [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 2. His full name was William Augustus Grove. [ترجمه ترگمان]نام کامل او ویلیام آوگوستوس Grove بود [ترجمه گوگل]نام کامل وی ویلیام آگوستوس گروو بود [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. The statue was erected in a damp grove at Olympia. [ترجمه ترگمان]مجسمه در یک بیشه مرطوب در المپیا ساخته شد [ترجمه گوگل]مجسمه در المپیا در یک روستای مرطوب نصب شده است [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 4. He owns an orange grove near Tel Aviv. [ترجمه ترگمان]او مالک یک بیشه نارنجی در نزدیکی تلآویو است [ترجمه گوگل]او خویشاوندی پرتقال نزدیک تل آویو دارد [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 5. Moving to Cottage Grove re ... مترادف grove بیشه (اسم)forest , wood , bosk , grove , thicket , glade , bosquet , bosket , brake , coppice , brushwood , holt , shawدرختستان (اسم)wood , tope , grove , glade , bosquet , bosket , woodland , brake , shaw معنی عبارات مرتبط با grove به فارسی oak groveبلوطستان | grovel | groveler | groveling | groveller | grovelling | معنی grove در دیکشنری تخصصی Grove[آب و خاک] بیشه | grovel | grow | Grow Of Shareholder Activitism | grower ration | growing | معنی کلمه grove به انگلیسی grove• small wooded area• a grove is a group of trees that are close together. grove را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران احمدرضا ناصری - انبوه درختان- گروهی از درختان- باغ کوچک Farhood orange groveباغستان پرتقال معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها Mahşid > entertained Viana > distanc Dark Light > propose نیما چوبین > shaky in one's principles فرهاد ب > indenture Nazi > Building complex حوریا > حوریا محمدرضا خسروی > yoyo نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته Farhoodپارسا میریوسفیDark Light امین آریاFigureمحمد حاتمی نژادمحمدرضا ایوبی صانعヴァヒド فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای بگسست نگون اقبال صحنه نبرد یک غازی غلتید عجل الله تعالی فرجه طبل غازی