95 1574 100 1 go ahead /ˈɡoʊəˈhed/ /ɡəʊəˈhed/معنی: بفرماییدمعانی دیگر: adj : متهور، مترقی، پیش رونده، نشانه ترقی، n : light green : متهوردرکار، دلدار بررسی کلمه go ahead اسم ( noun )• : تعریف: (informal) a signal that it is all right to proceed.- He gave the demolition crew the go-ahead. [ترجمه ترگمان] اون به افراد تخریب حمله کرد [ترجمه گوگل] او به خدمه تخریب به جلو رفت [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید صفت ( adjective )• : تعریف: (informal) in sports, signifying a score that puts a team ahead.- the go-ahead goal [ترجمه ترگمان] هدف پیش رو [ترجمه گوگل] هدف پیش رو [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید واژه go ahead در جمله های نمونه 1. It is unclear whether the meeting will go ahead as planned. [ترجمه اذر پناهی] مشخص نیست که جلسه انطور که برنامه ریزی شده پیش می رود یا نه .7|6 [ترجمه ترگمان]روشن نیست که آیا این ملاقات برنامهریزی شدهاست یا خیر [ترجمه گوگل]مشخص نیست که آیا جلسه به همان اندازه برنامه ریزی شده است یا خیر [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 2. You go ahead and tell him that I'm coming. [ترجمه سوریاس] تو جلوتر برو و به او بگو من دارم میام.4|6 [ترجمه ترگمان]تو برو و بهش بگو که من دارم میام [ترجمه گوگل]شما پیش بروید و به او بگو که من می آیم [ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 3. You go ahead and I'll follow on. [ترجمه Amir] شما ادامه دهید ... مترادف go ahead بفرمایید (فعل)go ahead معنی کلمه go ahead به انگلیسی go ahead• go on, continue (internet)• if you give someone the go-ahead, you give them permission to do something.• a go-ahead person or organization tries hard to succeed, often by using new methods. go ahead with• carry out, perform go ahead را به اشتراک بگذارید پیشنهاد کاربران SedNur برو بریم! كاوه اجازه دادن به كسي براي انجام كاري امیر15 شروع کن masoud ادامه بده Bahar21 آغاز کردن، شروع کردن s پیش رفتن.اتفاق افتادن مجید پوشش دوست در حالت دستوری (ادرس دادن) مستقیم بروید Nیایeش بفرما_حرکت کن_ادامه بدهو...ممنون که لایک میکنید مصطفا بفرما برو Yahya ادامه دادن،(در مسابقه و ...)پیش افتادن، پیشاپیش رفتن،(برای اجازه دادن به کسی که کاری را انجام دهد)بفرمایید،(هنگام آدرس دادن)مستقیم بروید لیلی موسوی دست به کار شدن امیرحسین قاسمی پیشرفت کردنترقی کردنجلو رفتن-هنگامی که می خواهیم درخواست دیگران را رد کنیم و او را از خود دور کنیم- بفرمایید. Nemati مستقیم برو(در آدرس دادن) مثلا .go ahead for 200 meters then turn rightمعنی جمله: 200 متر مستقیم به جلو برو بعد بپیچ سمت راست Faezeh Often used to give sb permission to do sth or use sth مهدی بیاتی پیشرو Zahra ادامه بده ، برو جلو ، حرکت کن ،به کارت برس (مواقعی که فاصله ای بین کار می افتد و یا اجازه دادن به طرف برای ادامه کاری که انجام می داده) Dana Ghaffari پیش بردن سام تشریف بردن ! ムℓムℳ اجازه دادن به کسی برای رفتن یا تشویق کردن برای ادامه دادن Azar جلو بیفت امیرقاسم قندی بفرمایید جلو، برو جلو امیرقاسم قندی بفرمایید جلو، بفرماید ، تشریف ببرید Arydago پیش بروادامه بدهبفرماجلو راه برو مصطفی احمدی پیش قدم و جلو دار بودن بهادر اسلامی If an event goes ahead, it happensپیش رفتن . رخ دادن . The festival is now going ahead as plannedجشنواره الان طبق برنامه در حال پیش رفتنه .اگه دوست داشتید میتونید به کانال اینستاگرام من سر بزنید برای یادگیری لغات و اصطلاحات بیشتر همراه با مثال. 😉instagram.com/languageyar معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها مــــــــهــــــســــــا > Fossil fuels پریسا > solution based processes ASMA > Asma مــــــــهــــــســــــا > fuels Figure > firestorm مــــــــهــــــســــــا > ᶠᵒˢˢⁱˡ متینا > گرداگرد زهرا > succeeded نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته حمیدرضا دادگر_فریمانپارسا میریوسفیFarhoodمحمدرضا ایوبی صانعامین آریاDark Light محمد حاتمی نژادFigure فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته نام کره ای یک غازی نگون اقبال عجل الله تعالی فرجه صحنه نبرد بگسست غلتید طبل غازی