98 1569 100 1 glueing معنی glueing در دیکشنری تخصصی glueing[ریاضیات] چسباندن Endring glueing[نساجی] چسباندن اندرینگ | gluing theorem | glulam beam | Glushinskite | Magnesium Oxalate | Magnesium Oxalate | glutamaic acid | glutamate | glueing را به اشتراک بگذارید معنی یا پیشنهاد شما واژه نام شما رایانامه معنی یا پیشنهاد شما نام نویسی | ورود تازه ترین پیشنهادها ندجس > چه وقت محسن دهقان > سنه من قربان میلاد علی پور > permit F > Forest fire زهرا > lizard Benyamin > هر بژی Farhood > invoice Farhood > disposing of نگارش واژه نو | پیشنهادهای امروز کوشاترین کاربران در یک هفته گذشته اکبر روشنیسیدحسین اخوان بهابادیDark Light Farhoodعلی حیدرمحمدرضا ایوبی صانعحمیدرضا دادگر_فریمانمحمد حاتمی نژاد فهرست کامل کوشاترین کاربران پرگفتگوترین واژگان در یک هفته گذشته رب جلیل حی داور تسخیر ناپذیر بنده پروری بگسست هیتر نام کره ای غرق تفکر