getting

جمله های نمونه

1. getting to the bottom of something
ته و توی چیزی را درآوردن

2. before getting married, they cohabited for two years
قبل از ازدواج دو سال با هم زندگی کردند.

3. among us, getting together on fridays had become a family institution
در میان ما گردهمایی روز جمعه یک سنت خانوادگی شده بود.

4. he is getting on in years
دارد شکسته می شود.

5. he was getting tired of eating prison slops
از خوردن آب زیپوهای زندان خسته شده بود.

6. i am getting tired of his antics
از الم شنگه های او خسته شده ام.

7. i was getting tired of living in that poky little town
از زندگی در آن شهر کوچک و بی روح خسته شده بودم.

8. i was getting weary of living abroad
داشتم از زندگی در خارجه خسته می شدم.

9. she was getting angry and with some justification
او داشت عصبانی می شد و تا اندازه ای هم حق داشت.

10. they were getting ready for the kill
آنان برای کشتار آماده می شدند.

11. is not getting (going) anywhere
به جایی نمی رسد،موفق نخواهد شد

12. enemy armor was getting close
زرهی های دشمن نزدیک می شدند.

13. his hope of getting married and having children was no more than a mirage
امید زن گرفتن و بچه دار شدن او سرابی بیش نبود.

14. his parents are getting divorced and he is caught in between
والدینش دارند طلاق می گیرند و او آن وسط گیر کرده است.

15. i must be getting a cold because i don't feel like myself
مثل این که دارم سرما خوردگی پیدا می کنم چون دارم یک جوری می شم.

16. the betrothed are getting ready for marriage
نامزدها برای ازدواج آماده می شوند.

17. the game is getting tenser all the time
مسابقه دارد مرتبا هیجان انگیزتر می شود.

18. the knot is getting loose
گره دارد شل می شود.

19. the secret of getting the best out of life
راز حداکثر بهره مندی از زندگی

20. we had difficulty getting any purchase on the steep rock
در پیدا کردن جاپا بر آن صخره ی پر شیب دچار اشکال شدیم.

21. what are you getting at?
منظورت چیست ؟

22. i am thinking of getting an extension in the bedroom
در نظر دارم یک خط فرعی به اتاق خواب بکشم.

23. make haste, we are getting late!
شتاب کن دارد دیرمان می شود!

24. shake a leg, it's getting late!
زود باش،دارد دیر می شود!

25. she is prompt in getting things done
او در انجام کارها سرعت عمل دارد.

26. she was ambivalent about getting married
او در مورد ازدواج دو دل بود.

27. the country's economy was getting mired in corruption
اقتصاد کشور در منجلاب فساد فرو می رفت.

28. he is forever dosing and getting worse too
او همیشه دارو می خورد و حالش هم بدتر می شود.

29. he saw the opportunity of getting rich
او دریافت که فرصت پولدار شدن را دارد.

30. hey, stop dilly-dallying and start getting ready to go
ای بابا دست از دو دلی بردار و برای رفتن آماده شو.

31. sherry has a genius for getting along with people
شری در مردم داری نبوغ دارد.

32. there are three methods of getting rich
پولدار شدن دارای سه شگرد است.

33. he gave up the thought of getting married
اندیشه ی ازدواج کردن را از سر بیرون کرد.

34. he played a key role in getting the hostages freed
(مجازی) او در آزادی گروگان ها نقش کلیدی داشت.

35. she was in a funk about getting married
او برای ازدواج دلهره داشت.

36. the paint on the chair is getting chipped
رنگ صندلی دارد ورقه ورقه می شود.

37. the sore on my neck is getting worse
زخم گردنم دارد بدتر می شود.

38. he pleaded insanity in the hope of getting a shorter prison term
او به امید تخفیف مدت زندان خود ادعای دیوانگی کرد.

39. he was charged with the duty of getting the supplies
وظیفه ی تهیه ی لوازم به او محول شده بود.

40. random investment is a sure way of getting minimum results
سرمایه گذاری بدون هدف راه مطمئنی است برای کسب حداقل بازده.

41. at times he dallied with the idea of getting married
گاهی اوقات فکر ازدواج به سرش می زد.

42. he expounded on the many good reasons for getting to know new york
او درباره ی دلایل خوب و متعددی که برای آشنایی با شهر نیویورک لازم بود حرف زد.

43. homa went to the bank to see about getting a loan
هما به بانک رفت تا ترتیب گرفتن وام را بدهد.

44. it surprised me to hear that she is getting married
از شنیدن اینکه دارد ازدواج می کند تعجب کردم.

45. tourists were waiting outside in the hope of getting a look at the queen
توریست ها در خارج منتظر بودند به این امید که ملکه را ببینند.

46. the cobra snake had fascinated the child and kept getting closer to her
مار عینکی کودک را به خود خیره کرده بود و به او نزدیک می شد.

47. this house seems to have a hoodoo in it; we're all getting sick
مثل اینکه این خانه بدیمن است،همه داریم بیمار می شویم.

انگلیسی به انگلیسی

• act of receiving or obtaining; becoming

پیشنهاد کاربران

Getting an institutional commitment
دستیابی یا پی بردن به تعهد سازمانی
وا داشتن
پی بردن
دستیابی
رسیدن به جایی
دست یافتن
دستاورد کسب کردن
دسترسی
رسیدن هم معنی می ده
getting to school in time
به موقع به مدرسه رسیدن
آدرس اینستا 504ewords
۱ـ درنقش. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . اسم معنی. . . . . . گرفتن. . . . . شدن. . . . . . . . . .
there are three methods of getting rich
۲ـ درنقش فعل معنی استمراری . . . . . مستمرگرفتن . . . . . مستمرشدن. . . . .
I have been getting some questions
کسب کردن
به دست آوردن
😉👏👏

به دست اوردن ، فهمیدن . Learning
مبتلا شدن /گرفتن ( بیماری )
کنجکاوی کردن
برداشتن

به دست اوردن
( گرفتن )
سپاس : ) : )
معنی: گرفتن
: ) : ) : )
گرفتن، بدست آوردن
راه یافتن
مقصود

دریافت
گرفتن
کسب کردن
شدن
بدونing
به ✋ دست آوردن

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس