get out of the way

پیشنهاد کاربران

get you out of the way
پیچوندن کسی یا چیزی
توی دست و پا نبودن
از سر راه برو کنار : Get out of the way
خود را کنار کشیدن، دخالت نکردن
قال قضیه ای را کندن
make a hole
بکش کنار
move out of the way of sth or sb
از سر راه کنار رفتن

از سر راه کنار رفتن
مانع تراشی نکنید. از سر راهش کنار روید.
To stop obstructing or impeding someone; to move out of someone's path
کاری را از سر راه برداشتن ( کاری را به انجام رساندن، پایان دادن )

به پایان رساندن وتمام کردن یک کار مشکل ( از سر راه برداشتن )
to finish doing something, especially something difficult or unpleasant
I can’t wait to get all this housework out of the way
شر یه کاری رو کندن ( کاری را بانجام/پایان رساندن )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس