generalship

/ˈdʒenərəlˌʃɪp//ˈdʒenrəlʃɪp/

معنی: ریاست، سرتیپی، سرلشکری، علم لشکرکشی
معانی دیگر: مقام ژنرالی، تیمساری، سپهبدی، رهبری ماهرانه، مدیریت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: skill in leading a large military force, esp. in wartime.

(2) تعریف: leadership or direction of a complex enterprise, esp. as manifested in skill at strategy.

جمله های نمونه

1. We have muddled through, not by great generalship, but by the courage of common men.
[ترجمه گوگل]ما نه با فرماندهی بزرگ، بلکه با شجاعت افراد عادی در این راه به هم ریخته ایم
[ترجمه ترگمان]ما به طور کلی با هم تفاهم داریم، نه با علم و جرات، بلکه با شجاعت مردان معمولی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. These are the first principles of Orc generalship . . . the things that everybody learns pretty quickly.
[ترجمه گوگل]اینها اولین اصول عمومی Orc هستند چیزهایی که همه خیلی سریع یاد می گیرند
[ترجمه ترگمان]این ها اولین اصول جنگی او رکی هستند چیزهایی که همه به سرعت یاد می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The generalship of the Union was far inferior.
[ترجمه گوگل]فرماندهی اتحادیه به مراتب پایین تر بود
[ترجمه ترگمان]فرمانده اتحادیه به مراتب کم تر از او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It needed a prodigious amount of generalship to marshal these forces.
[ترجمه گوگل]برای مارشال کردن این نیروها به مقدار زیادی فرماندهی نیاز داشت
[ترجمه ترگمان]مدیریت این نیروها به مقدار زیادی نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. As generalship you must be calm no matter what happens.
[ترجمه گوگل]به عنوان ژنرال باید هر اتفاقی بیفتد آرام باشید
[ترجمه ترگمان]اما شما باید آرام باشید، مهم نیست چه اتفاقی می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. German field marshal noted for brilliant generalship in North Africa during World War II ( 1891 - 1944 ) .
[ترجمه گوگل]فیلد مارشال آلمانی به خاطر فرماندهی درخشان در شمال آفریقا در طول جنگ جهانی دوم (1891-1944) مورد توجه قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]مارشال می دانی آلمان در جنگ جهانی دوم (۱۸۹۱ - ۱۹۴۴)در جنگ جهانی دوم شرکت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The generalship was his aspiration.
[ترجمه گوگل]سرلشگری آرزویش بود
[ترجمه ترگمان]The aspiration بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He then goes on to ask the same question about people with extraordinary talents, whether in physics, generalship or painting.
[ترجمه گوگل]او سپس همین سوال را در مورد افراد با استعدادهای خارق العاده، چه در فیزیک، چه عمومی و چه در نقاشی، مطرح می کند
[ترجمه ترگمان]سپس او در مورد افرادی که استعدادهای فوق العاده ای دارند سوال می کند، چه در فیزیک، تاکتیک یا نقاشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. As Pizarro, Denis Quilley is suitably grizzled but the character's ponderous despair seems to have submerged his generalship.
[ترجمه گوگل]به عنوان پیزارو، دنیس کویلی به خوبی گریزل شده است، اما به نظر می رسد ناامیدی سنگین شخصیت، فرماندهی او را زیر آب برده است
[ترجمه ترگمان]به عنوان پیزارو، دنی Quilley به طور مناسب خاکستری شده است، اما به نظر می رسد که نومیدی سنگین شخصیت او را فرو برده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He received the help he needed and in the next three months showed his superb generalship by totally subduing the island.
[ترجمه گوگل]او کمک های مورد نیاز خود را دریافت کرد و در سه ماه آینده فرماندهی عالی خود را با تسخیر کامل جزیره نشان داد
[ترجمه ترگمان]به او کمک کرد و در سه ماه بعد به طور کامل با تسخیر جزیره فرمانده عالی خود را به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They knew that they had fought bravely but that there had been mismanagement and inefficient generalship.
[ترجمه گوگل]آنها می دانستند که شجاعانه جنگیده اند اما سوء مدیریت و ژنرال ناکارآمد وجود داشته است
[ترجمه ترگمان]آن ها می دانستند که آن ها شجاعانه با هم مبارزه کرده اند، اما در آنجا سو مدیریت نادرست و ناکارآمد وجود داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They really are a very ancient Norman family of the generalship of Caen.
[ترجمه گوگل]آنها واقعاً یک خانواده بسیار باستانی نورمن از ژنرال کان هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها واقعا خانواده Norman ancient از جنگ کان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The basic factors of leader's credit are: honesty, foresight, generalship, inspiring.
[ترجمه گوگل]عوامل اساسی اعتبار رهبر عبارتند از: صداقت، آینده نگری، عمومیت، الهام بخش
[ترجمه ترگمان]عوامل اصلی اعتبار رهبر عبارتند از: صداقت، پیش بینی، برنامه ریزی، الهام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ریاست (اسم)
superintendency, chairmanship, superintendence, presidency, headship, generalship

سرتیپی (اسم)
generalship

سرلشکری (اسم)
generalship

علم لشکرکشی (اسم)
generalship

انگلیسی به انگلیسی

• rank of general; position of general; leadership, military management; strategy

پیشنهاد کاربران

بپرس