اسم ( noun )
• (1) تعریف: time that is yet to come.
• متضاد: past
• مشابه: hereafter
• متضاد: past
• مشابه: hereafter
- Perhaps humans will live on other planets in the future.
[ترجمه شما] شاید انسانها در اینده توانایی زندگی در سیارات دیگر را داشته باشند|
[ترجمه ریحانه جان] شاید انسانها در آینده در سیارات دیگر زندگی کنند|
[ترجمه پدرت] بچه پوفیوز|
[ترجمه قطر جنوب] تو باید به فکر ایندهی خود باشی|
[ترجمه Sadegh] انسانها در آینده توانایی زندگی در سیارات دیگر را خواهند داشت.|
[ترجمه محمدرضا] شاید انسان ها در آینده امکان زندگی در سیارات دیگر را داشته باشند|
[ترجمه گوگل] شاید انسان ها در آینده در سیارات دیگر زندگی کنند[ترجمه ترگمان] شاید انسان ها در آینده در سیاره های دیگر زندگی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: one's life or existence in the time to come, or those things which will ultimately occur.
• مشابه: anticipation, consequence, eventuality, expectation, hope, likelihood, outcome, probability, projection
• مشابه: anticipation, consequence, eventuality, expectation, hope, likelihood, outcome, probability, projection
- You need to start thinking about your future.
[ترجمه ali] شما باید فکر کردن به اینده تان را شروع کنید|
[ترجمه s] شما باید به فکر آینده خود باشید|
[ترجمه گوگل] باید شروع به فکر کردن در مورد آینده خود کنید[ترجمه ترگمان] تو باید به فکر آینده ات باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I'm worried about my future.
[ترجمه M14] آینده من روشن است|
[ترجمه اعظم کلاه مال] آینده ازآن مستضعفان است چه بخواهید وچه نخواهید|
[ترجمه گوگل] من نگران آینده ام هستم[ترجمه ترگمان] من نگران آینده ام هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Do you really think she can predict the future?
[ترجمه گوگل] آیا واقعا فکر می کنید او می تواند آینده را پیش بینی کند؟
[ترجمه ترگمان] واقعا فکر می کنی اون می تونه آینده رو پیش بینی کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] واقعا فکر می کنی اون می تونه آینده رو پیش بینی کنه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a particular condition, esp. of success or failure, in the time yet to come.
• مترادف: expectations, outcome, outlook, prospect
• مشابه: fate, opportunity
• مترادف: expectations, outcome, outlook, prospect
• مشابه: fate, opportunity
- I wished them a prosperous future.
[ترجمه گوگل] برایشان آینده ای پربار آرزو کردم
[ترجمه ترگمان] من آرزوی موفقیت آن ها را داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من آرزوی موفقیت آن ها را داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: in grammar, a verb tense indicating action or state in the time yet to come.
- In French, "sera" is the future of the verb "to be" for the third person singular.
[ترجمه گوگل] در زبان فرانسه "sera" آینده فعل "to be" برای سوم شخص مفرد است
[ترجمه ترگمان] در فرانسه، \"sera\" آینده فعل \"برای شخص سوم\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در فرانسه، \"sera\" آینده فعل \"برای شخص سوم\" است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: (usu. pl.) contracts for commodities or stocks that are to be delivered in a future time.
صفت ( adjective )
مشتقات: futureless (adj.)
مشتقات: futureless (adj.)
• (1) تعریف: of or taking place in the time yet to come.
• مترادف: anticipated, expected, prospective
• متضاد: back, past
• مشابه: coming, eventual, imminent, impending, likely, pending, probable, projected, succeeding
• مترادف: anticipated, expected, prospective
• متضاد: back, past
• مشابه: coming, eventual, imminent, impending, likely, pending, probable, projected, succeeding
- Do you think they are prepared for future earthquakes?
[ترجمه گوگل] آیا فکر می کنید آنها برای زلزله های آینده آماده هستند؟
[ترجمه ترگمان] آیا فکر می کنید آن ها برای زلزله آینده آماده هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا فکر می کنید آن ها برای زلزله آینده آماده هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He is said to have predicted these future events.
[ترجمه گوگل] گفته می شود که او این رویدادهای آینده را پیش بینی کرده است
[ترجمه ترگمان] گفته می شود که او این حوادث آینده را پیش بینی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گفته می شود که او این حوادث آینده را پیش بینی کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in grammar, designating a verb tense that indicates action in the time yet to come.
- We're studying the future tense in Spanish now.
[ترجمه Fermium] ما اکنون در حال مطالعه زمان آینده در اسپانیایی هستیم.|
[ترجمه گوگل] ما اکنون در حال مطالعه زمان آینده در اسپانیایی هستیم[ترجمه ترگمان] ما در حال حاضر آینده در زبان اسپانیایی را مورد مطالعه قرار می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید