fustigation


معنی: انتقاد، چوب زنی
معانی دیگر: چوب زنی، انتقاد

مترادف ها

انتقاد (اسم)
animadversion, criticism, critique, censure, raillery, fustigation

چوب زنی (اسم)
fustigation

انگلیسی به انگلیسی

• beating; punishment; harsh criticism

پیشنهاد کاربران

بپرس