fusible

/ˈfjuːzəbəl//ˈfjuːzəbəl/

معنی: زود گداز، گداختنی
معانی دیگر: همجوش پذیر، گدازپذیر، قابل جوش دادن به هم، جوش خوردنی، قابل ذوب

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: fusibly (adv.), fusibility (n.)
• : تعریف: capable of being easily melted or fused.

جمله های نمونه

1. The temperature rating of the fusible metal is stamped into the face of the device.
[ترجمه گوگل]درجه حرارت فلز قابل ذوب در صفحه دستگاه حک شده است
[ترجمه ترگمان]میزان درجه حرارت فلز fusible در سطح دستگاه مهر زده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sample on style 62658 - Fusible is OK now, shorten the pocket bag 1?
[ترجمه گوگل]نمونه روی استایل 62658 - Fusible اکنون مشکلی ندارد، کیف جیبی 1 را کوتاه کنید؟
[ترجمه ترگمان]نمونه به سبک ۶۲۶۵۸ - Fusible در حال حاضر خوب است، کیف جیبی ۱ را کوتاه کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The fusible alloy will prevent the disk from rupture if it remains in place.
[ترجمه گوگل]اگر دیسک در جای خود بماند، آلیاژ قابل ذوب از پارگی آن جلوگیری می کند
[ترجمه ترگمان]آلیاژ fusible از گسیختگی در صورت باقی ماندن در جای خود جلوگیری می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A readily fusible glass or enamel used as a base in ceramic work.
[ترجمه گوگل]یک شیشه یا لعاب به آسانی قابل ذوب است که به عنوان پایه در کار سرامیک استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]یک شیشه یا مینای ساده به عنوان پایه در کار سرامیک استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fusible and foaming plaster molds are compared. The cast of foaming plaster mold is discussed. The technology process of casting MC nylon by foaming plaster mold is given.
[ترجمه گوگل]قالب‌های گچ قابل ذوب و کف‌کننده با هم مقایسه می‌شوند ریخته گری قالب گچ فوم مورد بحث قرار گرفته است فرآیند فناوری ریخته‌گری نایلون MC با فوم کردن قالب گچ ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]قالب های گچ کف و کف کف در مقایسه با یکدیگر مقایسه شده اند قالب گچ کف کف مورد بحث قرار گرفته است فرآیند فن آوری ریخته گری با نایلون با قالب کف کف کف داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Harmonized system of quality assessment for electronic components. Fusible link programmable read only memories. Blank detail specification.
[ترجمه گوگل]سیستم ارزیابی کیفیت هماهنگ برای قطعات الکترونیکی لینک ذوب قابل برنامه ریزی حافظه های فقط خواندنی مشخصات جزئیات خالی
[ترجمه ترگمان]سیستم ارزیابی کیفیت برای مولفه های الکترونیکی Fusible اتصال قابل برنامه ریزی فقط خاطرات را خوانده بودند مشخصات جزییات خالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If any obstruction, deformation, or extrusion of fusible metal is observed in a pressure-relief device, notify the supplier.
[ترجمه گوگل]در صورت مشاهده هرگونه انسداد، تغییر شکل، یا اکستروژن فلز قابل ذوب در دستگاه کاهش فشار، به تامین کننده اطلاع دهید
[ترجمه ترگمان]اگر هر گونه انسداد، تغییر شکل و یا اکستروژن فلز fusible در دستگاه امداد فشار مشاهده می شود، به تامین کننده اطلاع دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Type CG - 3 : Fusible Plug Device Rated at 212 F.
[ترجمه گوگل]نوع CG - 3 : دستگاه دوشاخه همجوشی دارای امتیاز 212 فارنهایت
[ترجمه ترگمان]نوع CG - ۳: Fusible Plug Device در ۲۱۲ F
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. How to control fusing conditions during the double point fusible interlining is used is particular.
[ترجمه گوگل]نحوه کنترل شرایط ذوب در حین استفاده از خط دو نقطه ای ذوبی خاص است
[ترجمه ترگمان]چگونگی کنترل این شرایط در طول دو نقطه fusible به طور خاص استفاده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. NF3 cylinder valves are equipped with pressure relief devices consisting of a frangible rupture disc backed by a fusible alloy.
[ترجمه گوگل]دریچه‌های سیلندر NF3 مجهز به دستگاه‌های کاهش فشار هستند که از یک دیسک پارگی شکننده تشکیل شده‌اند که توسط یک آلیاژ قابل ذوب پشتیبانی می‌شود
[ترجمه ترگمان]شیره ای سیلندر NF۳ مجهز به وسایل امدادی فشار هستند که شامل یک دیسک گسیختگی frangible است که توسط یک آلیاژ fusible مورد حمایت قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Base characteristic of silk sand washing process, mostly materials used in fusible interlining was selected.
[ترجمه گوگل]مشخصه پایه فرآیند شستشوی شن و ماسه ابریشم، عمدتاً مواد مورد استفاده در اینترلینینگ ذوبی انتخاب شد
[ترجمه ترگمان]مشخصه اصلی فرآیند شستشو ماسه ابریشم، که بیشتر مواد مورد استفاده در fusible interlining انتخاب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Finally, in the Clipper chip there are a number of silicon features, of which the most important is a fusible link system.
[ترجمه گوگل]در نهایت، در تراشه کلیپر تعدادی ویژگی سیلیکونی وجود دارد که مهمترین آنها یک سیستم پیوند همجوشی است
[ترجمه ترگمان]در نهایت، در تراشه Clipper تعدادی از مشخصه های سیلیکون وجود دارند که مهم ترین آن ها یک سیستم پیوند fusible است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Fold along the slotted line and press into position. Hems can then be tacked into lace by fusing small squares of fusible webs.
[ترجمه گوگل]در امتداد خط شکاف تا بزنید و در موقعیت خود فشار دهید سپس سجاف ها را می توان با ادغام مربع های کوچک تارهای همجوشی به توری چسباند
[ترجمه ترگمان]روی خط slotted بروید و به موقعیت خود فشار دهید پس از آن می توان آن را با قطعات کوچکی از شبکه های تار عنکبوتی اضافه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The plugs may use one of several designs to hold the fusible alloy in place. (See Fig. ) The temperature rating of the fusible metal is stamped into the face of the device.
[ترجمه گوگل]شاخه ها ممکن است از یکی از چندین طرح برای نگه داشتن آلیاژ قابل ذوب در جای خود استفاده کنند (شکل را ببینید) درجه حرارت فلز قابل ذوب در صفحه دستگاه مهر شده است
[ترجمه ترگمان]شمع ها ممکن است از یکی از چندین طرح برای نگه داشتن آلیاژ fusible استفاده کنند (مراجعه به شکل)درجه بندی دما فلز fusible در صورت دستگاه مهر زده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زود گداز (صفت)
fusible

گداختنی (صفت)
fusible

تخصصی

[شیمی] همجوش پذیر، گدازپذیر، قابل جوش دادن به هم، جوش خوردنی، قابل ذوب
[مهندسی گاز] قابل ذوب، ذوب شونده
[نساجی] قابل جوش خوردن - خاصیتی از رزین های ترموپلاستیک - قابل ذوب - ذوب شونده

انگلیسی به انگلیسی

• meltable, able to be fused

پیشنهاد کاربران

بپرس