اسم ( noun )
حالات: furies
حالات: furies
• (1) تعریف: violent, passionate, or unrestrained anger; rage; frenzy.
• مترادف: frenzy, furor, madness, rage, wrath
• متضاد: good humor
• مشابه: anger, ire, mania, outrage, rampage, violence
• مترادف: frenzy, furor, madness, rage, wrath
• متضاد: good humor
• مشابه: anger, ire, mania, outrage, rampage, violence
- In his fury, he threw a chair across the room.
[ترجمه ب گنج جو] تو هیر و ویر عصبانیتش یه صندلی رو از اینور اتاق به اونور اتاق پرتش کرد|
[ترجمه گوگل] او در خشم خود، صندلی را در سراسر اتاق پرتاب کرد[ترجمه ترگمان] از شدت خشم یک صندلی را روی میز پرتاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The unfairness of it all sent her into a fury.
[ترجمه گوگل] ناعادلانه بودن همه اینها او را به خشم آورد
[ترجمه ترگمان] این بی عدالتی همه او را خشمگین ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این بی عدالتی همه او را خشمگین ساخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The government's unwillingness to rectify the situation caused fury among the people.
[ترجمه گوگل] عدم تمایل دولت به اصلاح وضعیت باعث خشم مردم شد
[ترجمه ترگمان] عدم تمایل دولت به اصلاح این وضعیت موجب خشم مردم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] عدم تمایل دولت به اصلاح این وضعیت موجب خشم مردم شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: violent action.
• مترادف: ferocity, storm, violence
• مشابه: bluster, frenzy, outburst, paroxysm, rage, tantrum, turbulence, wildness
• مترادف: ferocity, storm, violence
• مشابه: bluster, frenzy, outburst, paroxysm, rage, tantrum, turbulence, wildness
- The houses were destroyed in the fury of the storm.
[ترجمه گوگل] خانه ها در خشم طوفان ویران شدند
[ترجمه ترگمان] خانه ها در خشم توفان از بین رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خانه ها در خشم توفان از بین رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: (pl.; cap.) in Greek and Roman mythology, the three horrible female creatures that pursue to the grave those who have committed unpunished crimes.
• (4) تعریف: a fierce, violent person.
• مترادف: hothead, savage
• مشابه: hotspur
• مترادف: hothead, savage
• مشابه: hotspur