furuncle

/ˈfjʊrəŋkəl//ˈfjʊərʌŋkl/

معنی: دانه، کورک، جوش
معانی دیگر: رجوع شود به: boil2

جمله های نمونه

1. Boil ( or furuncle orfurunculosis ) : Inflamed pus - filled swelling due to staphylococcus skin infection at a hair follicle.
[ترجمه گوگل]جوش (یا فورونکل یا فورونکولوز): تورم ملتهب پر از چرک به دلیل عفونت پوستی استافیلوکوک در فولیکول مو
[ترجمه ترگمان]حرارت به حرارت دهید (یا furuncle orfurunculosis): Inflamed پر از چرک به خاطر عفونت پوستی staphylococcus در یک کیسه ترشحی مو، افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hellcat says Chen Wusheng furuncle, because of him always does not believe ghosts and gods, so ghosts and gods also does not rescue.
[ترجمه گوگل]Hellcat می گوید چن Wusheng furuncle، به دلیل او همیشه ارواح و خدایان را باور ندارد، بنابراین ارواح و خدایان نیز نجات نمی دهد
[ترجمه ترگمان]Hellcat می گوید که چن Wusheng furuncle، به خاطر او همیشه به ارواح و خدایان اعتقاد ندارد، بنابراین ارواح و خدایان نیز نجات پیدا نمی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Boil or furuncle is a skin disease caused by th.
[ترجمه گوگل]جوش یا فورونکل یک بیماری پوستی است که توسط th
[ترجمه ترگمان]حرارت دادن یا furuncle یک بیماری پوستی است که ناشی از آن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. How is long furuncle treated on the face?
[ترجمه گوگل]فورونکل طولانی صورت چگونه درمان می شود؟
[ترجمه ترگمان]چند وقته که \"furuncle\" با این صورت درمان شدن؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Polypropylene electret shows good curative effect for chilblain, arthritis and furuncle.
[ترجمه گوگل]الکترت پلی پروپیلن اثر درمانی خوبی برای چلبلین، آرتریت و فورونکل نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]Polypropylene electret اثر شفابخشی خوب را برای chilblain، آرتروز و furuncle نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is a log on the proboscis that scar of tree furuncle, tree made small spread of bazoo of ear eye mouth properly.
[ترجمه گوگل]یک کنده روی پروبوسیس وجود دارد که زخمی از پوسته درخت، درختی که از بازوهای کوچکی از دهان چشم گوش به درستی پخش شده است
[ترجمه ترگمان]یک log روی the وجود دارد که جای زخم درخت furuncle، درخت spread کوچک از bazoo دهان گوش را به درستی تشکیل می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In addition, when the mother is angry and huffish poisonous and galactic still make the child toxic and grow furuncle sore, produce all sorts of pathological change even.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، هنگامی که مادر عصبانی است و هولناک سمی و کهکشانی کودک را سمی می کند و باعث ایجاد زخم های پوستی می شود، حتی باعث ایجاد انواع تغییرات پاتولوژیک می شود
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، وقتی که مادر عصبانی است و huffish سمی است و کهکشانی هنوز هم کودک را سمی می کند و furuncle می کند، همه گونه تغییرات pathological را تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. On the basis of decoction, revise it with symptoms for treating the acute pyogenic otitis media, nasal vestibule furuncle, the pus around tonsil, etc.
[ترجمه گوگل]بر اساس جوشانده آن را با علائم برای درمان اوتیت میانی پیوژنیک حاد، فورونکل دهلیزی بینی، چرک اطراف لوزه و غیره اصلاح کنید
[ترجمه ترگمان]بر پایه عصاره، آن را با نشانه هایی برای درمان the حاد pyogenic، مجاری بینی، چرک و جوش در اطراف tonsil و غیره مورد بازبینی قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The present invention has unique recipe, and obvious treating effect on traumatic injury, rheumatalgia, furuncle, neuralgia, etc.
[ترجمه گوگل]اختراع حاضر دارای دستور العمل منحصر به فرد و اثر درمانی آشکار بر روی آسیب های تروماتیک، روماتالژی، فورونکل، نورالژی و غیره است
[ترجمه ترگمان]اختراع موجود، دستورالعمل منحصر به فرد دارد و تاثیر آن بر آسیب ضربه، rheumatalgia، furuncle، neuralgia و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A preventive herbal cream for dry skin diseases, cuts, scratches, minor bums, wounds, cold sores, chapped skin, furuncle, impetigo and intertrigo.
[ترجمه گوگل]یک کرم گیاهی پیشگیری کننده برای بیماری های پوست خشک، بریدگی، خراش، برآمدگی های جزئی، زخم ها، زخم های سرد، پوست ترک خورده، فورونکل، زرد زخم و اینترتریگو
[ترجمه ترگمان]یک کرم گیاهی پیشگیرانه برای بیماری های پوستی خشک، بریدگی ها، خراش ها، bums خفیف، زخم ها، تاول تب خال، التیام زخم، furuncle، impetigo و intertrigo
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It has been used to treat diarrhea, enteritis, scald, snakebite furuncle in Chinese traditional medicine.
[ترجمه گوگل]در طب سنتی چینی برای درمان اسهال، انتریت، سوختگی، گزش مار استفاده شده است
[ترجمه ترگمان]آلوئه ورا برای درمان اسهال، enteritis، آب گرم، snakebite furuncle در پزشکی سنتی چینی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Methods The overlap illumination therapy was adopted in the 134 patients with furuncle and phyma, with the different dose of red spot.
[ترجمه گوگل]MethodsThe همپوشانی درمان روشنایی در 134 بیمار مبتلا به فورونکل و فیما، با دوز مختلف لکه قرمز به تصویب رسید
[ترجمه ترگمان]روش های The روش درمانی در ۱۳۴ بیمار با furuncle و phyma، با دوز متفاوت نقطه قرمز مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective To observe the efficacy of ultraviolet ray on furuncle and phyma.
[ترجمه گوگل]هدف مشاهده اثربخشی اشعه ماوراء بنفش بر فورونکل و فیما
[ترجمه ترگمان]هدف مشاهده اثربخشی اشعه ماورا بنفش بر روی furuncle و phyma
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دانه (اسم)
grain, kernel, bait, seed, granulation, bean, piece, granule, berry, pill, birdseed, furuncle, rash, whelk, knurl, currant, semen

کورک (اسم)
boil, blain, blotch, furuncle, pimple, burl, pustule, whelk, papule, pustulation

جوش (اسم)
boil, ferment, burble, spout, effervescence, effervescency, furuncle, pimple, eruption, simmer, weld, rash, solder, whelk, gush

انگلیسی به انگلیسی

• boil, inflamed sore

پیشنهاد کاربران

furuncle ( پزشکی )
واژه مصوب: کورک
تعریف: گرهکِ دردناکِ آماسی حاوی چرک در پوست

بپرس