قید ( adverb )
• (1) تعریف: a comp. of far.
• (2) تعریف: at or to a greater distance or extent; farther.
• مشابه: more
• مشابه: more
- We ran further today than we usually do.
[ترجمه علیرضا خالوحسینی] ما امروز بیشتر از انچه معمولا انجام می دهیم، ادامه دادیم ( یا دویدیم )|
[ترجمه Deli] ما امروز بیشتر ( اضافه تر ) از آنچه که معمولا میدویم ، دویدیم .|
[ترجمه s.k] ما امروز دورتر از اونچه که معمولا میدویدیم دویدیم|
[ترجمه نادی] ما امروز بیشتراز حد معمول دویدیم|
[ترجمه گوگل] امروز بیشتر از حد معمول دویدیم[ترجمه ترگمان] ما امروزه بیش از آنچه که ما معمولا انجام می دهیم ادامه می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This new theory goes further than the others to explain these phenomena.
[ترجمه محمد] این نظریه جدید در توضیح این گونه پدیده ها از بقیه نظریه ها پیشی گرفته است.|
[ترجمه گوگل] این نظریه جدید برای توضیح این پدیده ها فراتر از نظریه های دیگر است[ترجمه ترگمان] این نظریه جدید فراتر از بقیه می رود تا این پدیده را توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in addition; additionally.
- All lockers will be kept locked. Further, they will be inspected monthly.
[ترجمه Mahnaz] همه قفسه ها قفل نگه داشته میشوند بعلاوه به صورت ماهانه بررسی خواهند شد.|
[ترجمه گوگل] تمام کمدها قفل نگه داشته خواهند شد علاوه بر این، آنها به صورت ماهانه مورد بازرسی قرار خواهند گرفت[ترجمه ترگمان] همه کمدها را قفل می کنند علاوه بر این، آن ها ماهانه بررسی خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: a comp. of far.
• (2) تعریف: more distant or extended.
- It's a beautiful hotel, but it's further from the beach than the other one.
[ترجمه معصومه] این هتل زیبایی است اما نسبت به بقیه هتل ها از ساحل دورتر است.|
[ترجمه گوگل] این یک هتل زیبا است، اما از ساحل دورتر از هتل دیگر است[ترجمه ترگمان] هتل زیبایی است، اما از ساحل دورتر از دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: more.
• مشابه: extra, more, other
• مشابه: extra, more, other
- If there are no further questions, we'll end the discussion here.
[ترجمه گوگل] اگر سوال دیگری وجود ندارد، بحث را در اینجا خاتمه می دهیم
[ترجمه ترگمان] اگر سوال دیگری وجود نداشته باشد، بحث را به پایان خواهیم رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر سوال دیگری وجود نداشته باشد، بحث را به پایان خواهیم رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The soldiers are waiting for further instructions.
[ترجمه گوگل] سربازان منتظر دستورات بیشتر هستند
[ترجمه ترگمان] سربازان منتظر دستورها بعدی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سربازان منتظر دستورها بعدی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Does anyone have any further comments?
[ترجمه گوگل] آیا کسی نظر دیگری دارد؟
[ترجمه ترگمان] آیا کسی نظرات دیگری دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا کسی نظرات دیگری دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: furthers, furthering, furthered
حالات: furthers, furthering, furthered
• : تعریف: to advance or help make progress.
• متضاد: hinder, impede, retard
• مشابه: better, develop, encourage, forward, nourish, promote
• متضاد: hinder, impede, retard
• مشابه: better, develop, encourage, forward, nourish, promote
- It was an important dramatic role, and it greatly furthered the actor's career.
[ترجمه گوگل] این نقش دراماتیک مهمی بود و تا حد زیادی باعث پیشرفت حرفه ای بازیگر شد
[ترجمه ترگمان] این یک نقش مهم و چشمگیر بود و تا حد زیادی پیشرفت کار بازیگری را افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این یک نقش مهم و چشمگیر بود و تا حد زیادی پیشرفت کار بازیگری را افزایش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید