furry

/ˈfɜːri//ˈfɜːri/

معنی: خزدار، خز مانند، خز پوشیده
معانی دیگر: پوشیده از موی نرم یا کرک، پشمالو، خز پوش، نرم، (وابسته به یا از خز) خزی، خزین

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: furrier, furriest
مشتقات: furrily (adv.), furriness (n.)
(1) تعریف: being naturally covered in fur, as an animal or part of an animal's body.

- A mole is a small furry animal.
[ترجمه Mina] موش کور یک حیوان پشمالوی کوچک است.
|
[ترجمه گوگل] خال یک حیوان پشمالوی کوچک است
[ترجمه ترگمان] یه خبرچین یه حیوون پشمالو کوچیکه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She patted the dog's furry belly.
[ترجمه عرفان] او ( دختر ) شکم پشمالوی ست را نوازش کرد.
|
[ترجمه گوگل] او به شکم پشمالو سگ دست زد
[ترجمه ترگمان] شکم پشمالوی سگ را نوازش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: resembling fur.

- My new slippers are warm and furry.
[ترجمه گوگل] دمپایی های جدید من گرم و خزدار هستند
[ترجمه ترگمان] کفش های جدیدم گرم و خز دار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: coated as if with fur.

- He has a high fever and a furry tongue.
[ترجمه Max] او ( پسر ) تی شدیدی دارد و زبانش پشمالو دلرد
|
[ترجمه گوگل] تب شدید دارد و زبان پشمالو دارد
[ترجمه ترگمان] او تب شدیدی دارد و زبانش کلفت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a furry cloth
پارچه ی خز مانند

2. the puppies were furry and playful
توله سگ ها پشمالو و بازیگوش بودند.

3. Furry animals grow long coats in winter.
[ترجمه گوگل]حیوانات پشمالو در زمستان کتهای بلندی رشد می کنند
[ترجمه ترگمان]حیوانات furry در زمستان کت بلند رشد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The moss was soft and furry to the touch.
[ترجمه گوگل]خزه در لمس نرم و خزدار بود
[ترجمه ترگمان]خزه نرم و خز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rosie has a massive collection of furry toys.
[ترجمه گوگل]رزی مجموعه عظیمی از اسباب بازی های خزدار دارد
[ترجمه ترگمان]رزی مجموعه عظیمی از اسباب بازی های پشمالو دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A sound more like a furry animal in pain than a big white woman enjoying herself.
[ترجمه گوگل]صدایی که بیشتر شبیه یک حیوان پشمالو دردناک است تا یک زن سفیدپوست بزرگ که از خودش لذت می برد
[ترجمه ترگمان]صدایی بیشتر شبیه یک حیوان پشمالو در درد است تا اینکه یک زن سفید بزرگ از خودش لذت ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Your belly is very furry and quite sweet.
[ترجمه گوگل]شکم شما بسیار پشمالو و بسیار شیرین است
[ترجمه ترگمان] شکمت خیلی خز دار و خیلی نازه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A furry white ermine moth clung to one of the spikes.
[ترجمه گوگل]یک پروانه ارمینی سفید پشمالو به یکی از خوشه ها چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]یک پروانه سفید پوست قاقم به یکی از میله ها چسبیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Most people opt for the furry friendliness of the cat family.
[ترجمه گوگل]اکثر مردم دوستی خزدار خانواده گربه ها را انتخاب می کنند
[ترجمه ترگمان]بیشتر مردم رفتار furry و furry خانواده گربه ها را انتخاب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. And like small, furry animals they hibernate during winter.
[ترجمه گوگل]و مانند حیوانات کوچک پشمالو در زمستان به خواب زمستانی می روند
[ترجمه ترگمان]و همانند حیوانات کوچک، خزدار در طول زمستان به خواب زمستانی می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Your furry friend thought he'd make a buck or two telling the papers where I was.
[ترجمه گوگل]دوست پشمالوی شما فکر می کرد که با گفتن من به روزنامه ها یکی دو دلار پول درمی آورد
[ترجمه ترگمان]دوست پشمالوی تو فکر می کرد که او می تواند دو یا دو دلار به روزنامه بگوید که من کجا هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In each different place, he caught different furry creatures that I would never have known existed.
[ترجمه گوگل]در هر مکان مختلف، او موجودات پشمالوی مختلفی را گرفت که من هرگز نمی دانستم وجود دارند
[ترجمه ترگمان]در هر جای مختلف، او با موجوداتی متفاوت برخورد می کرد که هرگز وجود آن را ندیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Pozzo was a small black furry creature that, years ago, had belonged to Henry.
[ترجمه گوگل]پوزو یک موجود کوچک پشمالوی سیاه بود که سالها پیش به هنری تعلق داشت
[ترجمه ترگمان]Pozzo موجودی کوچک و پشمالو بود که سال ها پیش به هنری تعلق داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A spy-fly could be nestling in these furry walls.
[ترجمه گوگل]ممکن است یک مگس جاسوسی در این دیوارهای خزدار لانه کند
[ترجمه ترگمان]یک پرنده جاسوس می توانست در این دیواره ای ضخیم فرو برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You might see a group of these furry creatures in fields beside railway tracks.
[ترجمه گوگل]ممکن است گروهی از این موجودات پشمالو را در مزارع کنار ریل راه آهن ببینید
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است گروهی از این موجودات پشمالو را در دشت های کنار راه آهن ببینید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خزدار (صفت)
furry

خز مانند (صفت)
furry

خز پوشیده (صفت)
furry

انگلیسی به انگلیسی

• of fur; hairy; made of fur; resembling fur; covered in fur
a furry animal is covered with thick, soft hair.
something that is furry resembles fur.
see also furrier.

پیشنهاد کاربران

Furry animal=حیوانات خزدار
Scaly animal=حیوانات فلس دار
در واقع به معنای نوعی فتیش جنسی هستش که در اون افراد علاقه به داشتن رابطه جنسی با فردی که لباس مبدل حیوان به تن داره ( مثل روباه یا خرگوش. . . )
در دنیای اینترنت به معنای حیواناتی هستند که مانند انسان ها رفتار میکنند و فعالیت میکنند و بدنی شبیه به بدن انسان دارن اما روحیه ی حیوانی دارن و سر انها شبیه حیوان است و دم دارن
خز دار ، دارای خز ، پوشیده شده از خز و موی نرم و کلفت
Covered with thick soft hair.
adj
Kittens with soft furry bodies.
بچه گربه ها با بدنی که دارای خز نرم است
خز
پوست بسیار نرم و خز دار حیوانات
پشمالو
( این کلمه برای حیوانات به کار می رود )
پشمالو
پشمالو!

بپرس