furrowed

/ˈfɜːroʊ//ˈfʌrəʊ/

زمین یامزرعه شخم زده، شیار، خط گود، شیاردار کردن، شیار زدن، شخم زدن

جمله های نمونه

1. tractors furrowed the land in parallel lines
تراکتورها شیارهای موازی در زمین ایجاد می کردند.

2. a face furrowed by old age
چهره ای که در اثر کهولت چروکیده شده بود

3. the forest was furrowed by the crashing airpalne
هواپیمای در حال سقوط،جنگل را شیار انداخته بود.

4. every time there was talk of her sick child, her brow would become furrowed
هرگاه صحبت از طفل بیمارش می شد جبین او چروکیده می شد.

5. His brow furrowed as he racked his brains over the question.
[ترجمه گوگل]ابروهایش در حالی که مغزش را روی این سوال به هم می ریزد درهم رفت
[ترجمه ترگمان]در حالی که مغزش را زیر سوال می برد ابروهایش درهم رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He stared at the visitors beneath a furrowed brow.
[ترجمه گوگل]او در زیر ابرویی درهم به بازدیدکنندگان خیره شد
[ترجمه ترگمان]با ابروهای درهم کشیده به مهمانان نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His brow furrowed. 'I don't understand,' he said.
[ترجمه گوگل]ابرویش درهم رفت او گفت: "من نمی فهمم "
[ترجمه ترگمان]ابروهایش درهم رفت گفت: نمی فهمم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Midge's forehead furrowed as she saw that several were drinking.
[ترجمه گوگل]وقتی میج دید که چند نفر در حال نوشیدن هستند، پیشانی او درهم شد
[ترجمه ترگمان]وقتی دید که چند نفر در حال نوشیدن هستند، پیشانیش چین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Helen and Ralph furrowed their brows for a long time.
[ترجمه گوگل]هلن و رالف برای مدت طولانی ابروهایشان را در هم فرو کردند
[ترجمه ترگمان]هلن و رالف برای مدتی طولانی ابروهایش را درهم کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She worked in silence, her brow furrowed while Hari watched her, a contented smile on her face.
[ترجمه گوگل]او در سکوت کار می کرد، پیشانی اش درهم رفت در حالی که هاری او را تماشا می کرد، لبخند رضایت بخشی بر لبانش
[ترجمه ترگمان]او در سکوت کار می کرد، پیشانیش در همان حال که هاری او را نگاه می کرد، لبخندی حاکی از رضایت بر چهره اش نقش بست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Edward was at a table, his face furrowed with concentration.
[ترجمه گوگل]ادوارد پشت میز بود و صورتش از تمرکز درهم بود
[ترجمه ترگمان]ادوارد سر میز نشسته بود، صورتش از تمرکز پر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Her face in close-up, anxious, shadowy, the brow furrowed.
[ترجمه گوگل]صورتش در نمای نزدیک، مضطرب، سایه دار، ابروهای درهم رفت
[ترجمه ترگمان]صورت او در نزدیکی، مضطرب، سایه وار، پیشانیش چین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Quin's brow furrowed in concentration.
[ترجمه گوگل]ابروی کوین از تمرکز در هم رفت
[ترجمه ترگمان]پیشانی Quin در تمرکز به هم چین افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Hawthorn's brow furrowed with the effort of evading the weapon.
[ترجمه گوگل]ابروی زالزالک با تلاش برای فرار از سلاح در هم رفت
[ترجمه ترگمان]پیشانی Hawthorn با تلاش برای طفره رفتن از سلاح، درهم کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• grooved, having furrows; wrinkled

پیشنهاد کاربران

۱. چروک خورده. پر چین و چروک ۲. شیاربندی شده
مثال:
And by the furrowed earth.
و قسم به زمین شیاربندی شده {کنایه از زمین آماده کشت است}
�وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ�
شیاردار
( ابروها را ) در هم کشیدن

بپرس