furred

/fɜːrd//fɜːd/

معنی: باردار، تهیه شده باخز
معانی دیگر: خز آذین، خزدار، دارای حاشیه ی خز (جامه و غیره)، خزین، خز پوش، (جانور) خز دار، دارای موی نرم، کرک دار، (زبان) باردار، در مورد زبان باردار

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of an animal, having fur.

(2) تعریف: made or trimmed with fur.

(3) تعریف: of a person, wearing a fur garment.

جمله های نمونه

1. a furred tongue
زبان باردار

2. they wore furred and bejewelled robes
آنان رداهای آذین شده با خز و جواهر بر تن کرده بودند.

3. Symptoms include dry lips and a furred tongue.
[ترجمه گوگل]علائم شامل خشکی لب و زبان پشمالو است
[ترجمه ترگمان]علایم شامل لب های خشک و زبان خز خز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He had the furred tongue of a sick man.
[ترجمه گوگل]او زبان پشمالو مردی مریض داشت
[ترجمه ترگمان]او زبان furred یک مرد بیمار را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But the ice was still inches thick, furred as tongues, and the smell hung acrid inside the refrigerator doors.
[ترجمه گوگل]اما یخ هنوز اینچ ضخامت داشت و مانند زبانه ها پشمالو بود و بوی تندی داخل درهای یخچال آویزان بود
[ترجمه ترگمان]اما یخ هنوز چند اینچ ضخامت داشت، به شکل زبان های مختلف بود و بوی زننده به مشام می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The pipes and valves furred with woodchips as though by a half inch of sooty snow.
[ترجمه گوگل]لوله‌ها و دریچه‌ها با خرده‌های چوب پوشیده شده‌اند که گویی نیم اینچ برف دوده‌آلود دارد
[ترجمه ترگمان]لوله ها و دریچه ها از کف سیمانی به اندازه نیم اینچ برف دوده گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Should have a well furred appearance of a waving plume.
[ترجمه گوگل]باید ظاهری خزدار مانند یک ستون موجدار داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که حالت پر از خوش رویی به او دست می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Should have a furred tail with the appearance of a waving plume.
[ترجمه گوگل]باید دم خزدار با ظاهر یک ستون موجدار داشته باشد
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که باید یک دم خز دار با ظاهر پر دار و پری داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fox is known by his furred tail.
[ترجمه گوگل]روباه را با دم خزدارش می شناسند
[ترجمه ترگمان]روباه با دم پر از خز خود شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Three of my veins had furred up and I needed a triple bypass.
[ترجمه گوگل]سه تا از رگهایم پز شده بود و نیاز به یک بای پس سه گانه داشتم
[ترجمه ترگمان]سه تا از رگ هایم پر از furred بود و من به بای پس بای سه بای نیاز داشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The well furred tail of fox-brush shape is set on just below the level of the topline, and is usually carried over the back in a graceful sickle curve when the dog is at attention.
[ترجمه گوگل]دم خزدار به شکل روباه به شکل قلم مو درست در زیر سطح خط بالایی قرار دارد و معمولاً هنگامی که سگ مورد توجه قرار می‌گیرد به صورت منحنی داسی برازنده از پشت حمل می‌شود
[ترجمه ترگمان]دم خز طعم دار شکل brush درست زیر سطح of قرار دارد و معمولا وقتی سگ مورد توجه قرار می گیرد، در پیچ یک داس آرام انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His moderately compact and well furred body, erect ears and brush tail suggest his Northern heritage.
[ترجمه گوگل]بدن نسبتا جمع و جور و خزدار، گوش‌های برافراشته و دم برس، میراث شمالی او را نشان می‌دهد
[ترجمه ترگمان]بدن نسبتا متراکم و کرک دار او، گوش های صاف و دم مسواک او، میراث شمالی او را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Her tail furred out, her hair rose, and she assumed the typical attitude of a cat close - cornered by a dog.
[ترجمه گوگل]دمش پر شده بود، موهایش بلند شد، و حالت معمولی گربه ای را به خود گرفت که سگی گوشه اش را گرفته بود
[ترجمه ترگمان]دمش بیرون آمد، موهایش بلند شد و قیافه عادی گربه ای را دید که نزدیک یک سگ گیر افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The kettle was furred up.
[ترجمه گوگل]کتری پر شده بود
[ترجمه ترگمان]کتری پر از آب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

باردار (صفت)
furred

تهیه شده با خز (صفت)
furred

تخصصی

[نساجی] خز پوش - تهیه شده با خز

انگلیسی به انگلیسی

• having fur; made of fur; covered with fur; having a filmy coating (on the tongue)

پیشنهاد کاربران

بپرس