furlough

/ˈfɜːrloʊ//ˈfɜːləʊ/

معنی: حکم مرخصی، مرخصی سرباز، مرخصی دادن به، مرخص کردن
معانی دیگر: (به ویژه سرباز وظیفه) مرخصی، مرخصی دادن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a leave of absence or vacation for an enlisted person in the military.

(2) تعریف: a temporary dismissal of an employee because of a lack of work or other economic reasons; layoff.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: furloughs, furloughing, furloughed
(1) تعریف: to grant (someone) a furlough.

(2) تعریف: to lay off (an employee).

جمله های نمونه

1. a three-day furlough
مرخصی سه روزه

2. to be on furlough
در مرخصی بودن

3. This could mean a massive furlough of government workers.
[ترجمه گوگل]این می تواند به معنای اخراج گسترده کارکنان دولتی باشد
[ترجمه ترگمان]این می تواند به معنای تعطیلی گسترده کارکنان دولت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Morton stabbed the man while on furlough .
[ترجمه گوگل]مورتون هنگام مرخصی به مرد چاقو زد
[ترجمه ترگمان]مورتون مرد رو در حین مرخصی به مرد چاقو زده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some soldiers went on furlough for two weeks.
[ترجمه گوگل]برخی از سربازان به مدت دو هفته مرخصی گرفتند
[ترجمه ترگمان]چند هفته سرباز به مرخصی رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I was at home on furlough.
[ترجمه گوگل]در مرخصی در خانه بودم
[ترجمه ترگمان]من تو خونه داشتم مرخصی می گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On my first furlough I sought her out, and attended her course of lectures.
[ترجمه گوگل]در اولین مرخصی ام به دنبال او رفتم و در دوره سخنرانی او شرکت کردم
[ترجمه ترگمان]در اولین مرخصی من او را پیدا کردم و در کلاس های درس سخنرانی شرکت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The mayor has ordered a four-day furlough for 2000 city employees.
[ترجمه گوگل]شهردار دستور مرخصی چهار روزه برای 2000 کارمند شهر را صادر کرده است
[ترجمه ترگمان]شهردار دستور مرخصی چهار روزه کارمندان شهر را داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After this last furlough we paid a last sad visit to the school and found a small girl crying her heart out.
[ترجمه گوگل]پس از آخرین مرخصی، آخرین بازدید غم انگیزی را از مدرسه انجام دادیم و دختر کوچکی را دیدیم که از ته دل گریه می کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از آخرین مرخصی، آخرین دیدار غم انگیزی را به مدرسه پرداخت و یک دختر کوچک را دید که قلبش را به گریه می اندازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The men on furlough returned with bright faces.
[ترجمه گوگل]مردان مرخصی با چهره های درخشان بازگشتند
[ترجمه ترگمان]مردان مرخصی با چهره های درخشان بازگشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. During the last year before her furlough one hundred and seventeen new soldiers had been sworn in at the Howard corps.
[ترجمه گوگل]در طول سال گذشته قبل از مرخصی او، صد و هفده سرباز جدید در سپاه هوارد سوگند یاد کرده بودند
[ترجمه ترگمان]در سال گذشته، در سال آخر، یک صد و هفده سرباز جدید در سپاه هاوارد قسم خورده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Although it was her first furlough she was using it to study for her Master's Degree at Sidney University.
[ترجمه گوگل]اگرچه این اولین مرخصی او بود، اما از آن برای تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در دانشگاه سیدنی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]اگرچه این اولین مرخصی او بود، او از آن برای تحصیل مدرک کارشناسی ارشد در دانشگاه سیدنی استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It allows agencies to furlough workers for one day every two weeks to stay within spending limits.
[ترجمه گوگل]این به آژانس ها اجازه می دهد تا هر دو هفته یک روز کارگران را مرخصی دهند تا در محدوده هزینه ها باقی بمانند
[ترجمه ترگمان]این لایحه به خبرگزاری ها این امکان را می دهد که هر دو هفته برای مدت یک روز به کارگران مرخصی بدهند تا در محدوده خود بمانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I have a furlough every three years.
[ترجمه گوگل]من هر سه سال یکبار مرخصی دارم
[ترجمه ترگمان]من هر سه سال یه مرخصی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حکم مرخصی (اسم)
furlough

مرخصی سرباز (اسم)
furlough

مرخصی دادن به (فعل)
furlough

مرخص کردن (فعل)
release, assoil, discharge, license, dismiss, furlough, send to vacation

انگلیسی به انگلیسی

• leave of absence (for a soldier, employee, etc.)
give a leave of absence (to a soldier, employee, etc.)

پیشنهاد کاربران

Furlough ( کارگر، سرباز، زندانی ) مرخصی، مرخصی دادن/مرخصی اجباری دادن
. I'm home on furlough
. After safety concerns, the company furloughed all 4000 of it's employees پس از نگرانی های ایمنی، شرکت تمام 4000 کارمند خود را مرخصی اجباری داد.
a period of time that a soldier, worker, or prisoner is allowed to be absent, especially to return temporarily to their own home
مرخصی به سرباز، کارگر، زندانی و. . . .
Siamak Namazi has been released from jail on furlough but remains inside Iran; his father who needs urgent medical treatment landed in Oman on Wednesday
...
[مشاهده متن کامل]

تعلیق کاری
مرخصی اجباری و موقت با پرداخت حقوق ( مثال : در دوره بحران پاندمی کرونا دولت انگلیس کارکنان سازمان ها، ادارات و شرکت های بسیاری را در انگلیس اجباراً به تعطیلی فرستاد و هشتاد درصد حقوق آنان را تا پایان وضعیت بحرانی پرداخت نمود )
مرخصی بدون حقوق، به مرخصی بدون حقوق فرستادن
تعدیل موقتی نیرو : temporary layoff
در این نوع بیکاری موقت فرد همچنان شغل خود را حفظ می کند ولی یا ساعات کاری کاهش می یابد یا به طور کامل از کار منفصل می شود.
جواب کردن از کار بطور موقت
بطور مثال در طول پاندمیک کرونا مرسیدس کمپانی تعدادی از کارکنا نش را جواب کرد
During the corona viruses Mercedes furlough its's staff
!

تعلیق
مرخص کردن یا تعطیل کردن موقت کار یا کارگر

بپرس