furiously

/ˈfjʊr.iː.ə.sli//ˈfjʊr.iː.ə.sli/

معنی: خشمگینانه
معانی دیگر: باخشم زیاد، دیوانه وار، باحالت اتشی

جمله های نمونه

1. he was shouting furiously
او دیوانه وار فریاد می زد.

2. her eyes were flaming furiously
شراره های خشم از چشمانش می بارید.

3. The bird flapped its wings furiously.
[ترجمه گوگل]پرنده با عصبانیت بال هایش را تکان داد
[ترجمه ترگمان]پرنده با خشم بال هایش را تکان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A small bird flapped its wings furiously and flew upwards.
[ترجمه گوگل]پرنده کوچکی با عصبانیت بال هایش را تکان داد و به سمت بالا پرواز کرد
[ترجمه ترگمان]پرنده کوچکی بال هایش را به شدت تکان داد و به طرف بالا پرواز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. 'Get out!' she hissed furiously.
[ترجمه گوگل]'برو بیرون!' او با عصبانیت زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]! برو بیرون با عصبانیت گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I looked at her and she glared furiously back.
[ترجمه گوگل]من به او نگاه کردم و او با عصبانیت به عقب خیره شد
[ترجمه ترگمان]به او نگاه کردم و با عصبانیت به او چشم غره رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She blushed furiously at the memory of the conversation.
[ترجمه گوگل]با یادآوری این گفتگو با عصبانیت سرخ شد
[ترجمه ترگمان]از این گفتگو با خشم سرخ شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The two armies battled all night furiously.
[ترجمه گوگل]دو لشکر تمام شب به شدت با هم جنگیدند
[ترجمه ترگمان]دو سپاه تمام شب با عصبانیت شروع به جنگ کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Officials worked furiously to repair the centre court.
[ترجمه گوگل]مقامات با عصبانیت برای تعمیر دادگاه مرکز تلاش کردند
[ترجمه ترگمان]مسئولان با خشم کار کردند تا دادگاه مرکز را تعمیر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They worked furiously all weekend, trying to get it finished on time.
[ترجمه گوگل]آنها تمام آخر هفته را با عصبانیت کار کردند و سعی کردند آن را به موقع تمام کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمام آخر هفته را با عصبانیت کار می کردند و سعی می کردند آن را به موقع تمام کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She puffed furiously at her cigarette.
[ترجمه گوگل]با عصبانیت به سیگارش پک زد
[ترجمه ترگمان]با خشم به سیگارش پک زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She was still writing away furiously when the bell went.
[ترجمه گوگل]او هنوز با عصبانیت در حال نوشتن بود که زنگ به صدا در آمد
[ترجمه ترگمان]وقتی زنگ به صدا درآمد هنوز مشغول نوشتن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. " Who are you? " the man exclaimed furiously.
[ترجمه گوگل]مرد با عصبانیت فریاد زد: "تو کی هستی؟"
[ترجمه ترگمان]تو کی هستی؟ مرد با عصبانیت گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ducks paddled furiously towards the bread.
[ترجمه گوگل]اردک ها با عصبانیت به سمت نان پارو زدند
[ترجمه ترگمان]اردک ها با خشم به سوی نان پرداختند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. They went at each other furiously.
[ترجمه گوگل]آنها با عصبانیت به سمت یکدیگر رفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها با خشم به هم نگاه کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خشمگینانه (قید)
furiously, heatedly, violently

انگلیسی به انگلیسی

• angrily, wrathfully; violently, tempestuously, energetically

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : fury / furor / furore
✅️ صفت ( adjective ) : furious
✅️ قید ( adverb ) : furiously
به شدت، با جدیت

بپرس