fur

/ˈfɜːr//fɜː/

معنی: خز، جامه خزدار، خزدار کردن، خز دوختن، باردار شدن
معانی دیگر: (موی نرمی که بدن بسیاری از پستانداران را می پوشاند) مو، کرک، (پوست و موی نرم حیوان که از آن جامه یا حاشیه ی جامه و غیره می سازند) خز، (هر چیز خز مانند یا کرک دار مانند بار زبان بیماران) خز مصنوعی، بار (زبان)، (کتری و غیره) جرم، جرم گرفتن، بار گرفتن (یا داشتن)، با خز تزیین کردن (جامه)، خز پوش کردن، وابسته به خز، خزی، (مخفف) رجوع شود به: furlongs، پوستین، خز دوختن به، باردار شدن زبان

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the soft thick hair that covers the bodies of certain animals, such as the mink or fox.
مشابه: coat

(2) تعریف: skin bearing such hair, when treated and used in the making of garments or the like.
مشابه: hide

(3) تعریف: a garment made of fur.

(4) تعریف: something that resembles fur.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: furs, furring, furred
مشتقات: furless (adj.)
• : تعریف: to line or trim with fur.

جمله های نمونه

1. fake fur
خز مصنوعی

2. homa's fur coat is brown
پالتوی خز هما قهوه ای رنگ است.

3. simulated fur
خز مصنوعی

4. dressed in fur
ملبس به خز

5. the silken fur of my cat
موی ابریشم مانند گربه ی من

6. make the fur fly
(عامیانه) 1- دو دستگی ایجاد کردن،دو به هم زنی کردن،فتنه کردن 2- به نتایج درخشان رسیدن (به سرعت)

7. a cat preens its fur
گربه موی خود را با لیسیدن تمیز می کند.

8. the polar bear's white fur is a kind of adaptation
خز سفید خرس قطبی نوعی سازش با محیط است.

9. he ventured his capital in fur trade
او سرمایه ی خود را در تجارت خز به مخاطره انداخت.

10. her overcoat was bordered with fur
پالتو او دارای حاشیه ای از خز بود.

11. some mice have short, soft fur
برخی موش ها موی کوتاه و نرم دارند.

12. her jacket was edged with black fur
حاشیه ی کت او از خز سیاه بود.

13. spring (to your feet) and fetch fur . . .
خیزید و خز آرید . . .

14. a coat with a very soft and warm fur lining
پالتو با آستر خز بسیار نرم و گرم

15. the puppies were covered with a white, curly fur
توله سگ ها با موی سپید و فرفری پوشیده شده بودند.

16. Cats are covered with soft fur.
[ترجمه گوگل]گربه ها با خز نرم پوشیده شده اند
[ترجمه ترگمان]گربه ها با خز نرم پوشیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. This fur coat is a bit expensive, but you get your money's worth.
[ترجمه گوگل]این کت خز کمی گران است، اما شما ارزش پول خود را دریافت می کنید
[ترجمه ترگمان]این کت خز یه ذره گرونه اما ارزش پولتون رو هم داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. The cat purred as I stroked its fur.
[ترجمه گوگل]گربه در حالی که خزش را نوازش کردم خرخر کرد
[ترجمه ترگمان]گربه همچنان که موی خود را نوازش می کرد خر خر می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The white fur of the polar bear is a natural camouflage.
[ترجمه گوگل]خز سفید خرس قطبی یک استتار طبیعی است
[ترجمه ترگمان]خز سفید خرس قطبی یک استتار طبیعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Wearing fur has become deeply unfashionable.
[ترجمه گوگل]پوشیدن خز عمیقاً غیر مد شده است
[ترجمه ترگمان]پوشیدن خز از مد افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The cat's fur was matted with blood.
[ترجمه گوگل]خز گربه با خون مات شده بود
[ترجمه ترگمان]موهای گربه آغشته به خون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خز (اسم)
ferret, fur, polecat, fitchew, foumart

جامه خزدار (اسم)
fur

خزدار کردن (فعل)
fur

خز دوختن (فعل)
fur

باردار شدن (فعل)
fur

تخصصی

[نساجی] رسوب - چرک - جرم - خز - پارچه خزدار - پوستین

انگلیسی به انگلیسی

• hair of an animal; clothing made with fur; something which resembles fur (i.e. mineral deposits inside a kettle); filmy coating on the tongue
dress in fur; upholster in fur; cover in fur
of or relating to fur; resembling or feeling like fur; made of fur
fur is the thick hair that grows on the bodies of many animals.
you use fur to refer to the fur-covered skin of an animal used to make clothes or rugs.
fur is also a soft, artificial material that resembles fur.
a fur is a coat made from real or artificial fur.

پیشنهاد کاربران

Fur:خز
Fur=noun
معنای متفاوت ان زمانی که به عنوان فعل استفاده می شود:
رسوب گرفتن
برای بیان رسوب در لوله ها یا در پزشکی برای گرفتگی رگها میتوان استفاده کرد.
If water pipes, kettles, etc. fur, a hard grey substance forms on the inside:
...
[مشاهده متن کامل]

Over the years, the pipes in our house have slowly furred ( up ) .
also fur up If someone's arteries ( = tubes that carry blood from your heart ) fur, or something furs them, they become slightly blocked:
Eating too much fat furs up your arteries which slows down the flow of blood.

fur 2 ( n ) =the skin of an animal with the fur still on it, used especially for making clothes, e. g. Canadian raccoon fur blanket. a fur coat. fur - lined gloves.
fur
fur 1 ( n ) ( fər ) =the soft thick mass of hair that grows on the body of some animals, e. g. The cat carefully licked its fur.
fur
اسم
1. مو ( حیوانات )
2. خز
3. جرم ( لوله های آب و کتری و غیره )
kettle fur = جرم کتری
. a hard pale grey substance that can form on the inside of water pipes, kettles, etc
4. بار زبان
...
[مشاهده متن کامل]

a greyish covering on the tongue, caused by illness or by smoking cigarettes
فعل
1. جرم گرفتن
Over the years, the pipes in our house have slowly furred ( up )
2. باعث جرم گرفتن چیزی ( شریان های قلب ) شدن
Eating too much fat furs up your arteries which slows down the flow of blood

منبع جملات نمونه و مدخل های انگلیسی : https://dictionary. cambridge. org/

خز
البته این خز با اون خز خیلی فرق می کنه که معنی کهنه و مندرس میده
موی بدن حیوان
the skin and hair of an animal that is used for making clothes
پوست حیوانات که معمولا برای ساخت لباس و غیره استفاده میشه
a fur coat کت خز دار◼️
the hair of cat or dog
موی گربه یا سگ
باردار
پشم , مو , خز , موی گربه
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس