1. Her elder sister's been acting rather funnily just recently.
[ترجمه گوگل]خواهر بزرگترش اخیراً خنده دار رفتار می کند
[ترجمه ترگمان]خواهر بزرگش به طور عجیبی به طور عجیبی این طور رفتار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خواهر بزرگش به طور عجیبی به طور عجیبی این طور رفتار کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Funnily enough, I was just about to call you when you called me.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی خنده دار، من فقط می خواستم با شما تماس بگیرم که شما با من تماس گرفتید
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری وقتی بهم زنگ زدی می خواستم بهت زنگ بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری وقتی بهم زنگ زدی می خواستم بهت زنگ بزنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Funnily enough, I was just thinking about you when you called.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی خنده دار، وقتی زنگ زدی فقط به تو فکر می کردم
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، من فقط داشتم به تو فکر می کردم وقتی زنگ زدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، من فقط داشتم به تو فکر می کردم وقتی زنگ زدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Funnily enough, I met her only yesterday.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی خنده دار، من او را فقط دیروز ملاقات کردم
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، من فقط دیروز دیدمش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، من فقط دیروز دیدمش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Funnily enough I can remember what I had for lunch on July 5th, 190 but I've forgotten what I had for breakfast today.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی خنده دار می توانم به یاد بیاورم که در 5 ژوئیه 190 چه چیزی برای ناهار خوردم، اما فراموش کرده ام که امروز صبحانه چه خوردم
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی به طرز خنده داری به یاد دارم که در پنجم ژوئیه من چه چیزی برای ناهار داشتم، ۱۹۰، اما فراموش کرده بودم که چه چیزی برای صبحانه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی به طرز خنده داری به یاد دارم که در پنجم ژوئیه من چه چیزی برای ناهار داشتم، ۱۹۰، اما فراموش کرده بودم که چه چیزی برای صبحانه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Funnily enough, I was born on exactly the same day as my wife.
[ترجمه گوگل]جالب اینجاست که من دقیقاً در همان روزی که همسرم به دنیا آمدم
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، من دقیقا همون روزی که همسرم شدم متولد شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، من دقیقا همون روزی که همسرم شدم متولد شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Canseco's throw was straight, but wobbled funnily at the last minute.
[ترجمه گوگل]پرتاب کنسکو مستقیم بود، اما در آخرین لحظه به طرز خندهداری تکان خورد
[ترجمه ترگمان]throw - Canseco راست بود، اما در لحظه آخر به طور ناگهانی تکان خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]throw - Canseco راست بود، اما در لحظه آخر به طور ناگهانی تکان خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Funnily enough, it was one of my nephews brought him the message - Josh's eldest boy, Jimmy.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی خنده دار، یکی از برادرزاده هایم این پیام را برای او آورده بود - پسر بزرگ جاش، جیمی
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، این یکی از خواهرزاده های من بود که براش پیغام گذاشتم - پسر بزرگ جاش، جیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، این یکی از خواهرزاده های من بود که براش پیغام گذاشتم - پسر بزرگ جاش، جیمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Funnily enough, I think the craze has never resurfaced in the seventy years since that time.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی خنده دار، من فکر می کنم که این جنون در هفتاد سال از آن زمان هرگز دوباره ظاهر نشده است
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، من فکر می کنم که این جنون در هفتاد سال بعد از آن هرگز دوباره ظاهر نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، من فکر می کنم که این جنون در هفتاد سال بعد از آن هرگز دوباره ظاهر نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Funnily enough, whenever he does this all the really interesting people in the room seem to gravitate to his chair.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی خنده دار، هر زمان که او این کار را انجام می دهد، به نظر می رسد که همه افراد واقعاً جالب در اتاق به سمت صندلی او جذب می شوند
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، هر وقت که این کار را بکند همه آدم های جالب این اتاق به خودش جذب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، هر وقت که این کار را بکند همه آدم های جالب این اتاق به خودش جذب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I called him three times, but funnily enough, he didn't answer.
[ترجمه گوگل]سه بار بهش زنگ زدم ولی جالبه جواب نداد
[ترجمه ترگمان]من سه بار بهش زنگ زدم، اما به اندازه کافی جواب نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]من سه بار بهش زنگ زدم، اما به اندازه کافی جواب نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Funnily enough ( ie It'so happened that ) I met her just yesterday.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی خنده دار (یعنی این اتفاق افتاده است که) من او را همین دیروز ملاقات کردم
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی Funnily (برای همین اتفاق افتاد)که دیروز با او ملاقات کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی Funnily (برای همین اتفاق افتاد)که دیروز با او ملاقات کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Funnily enough, he didn't say a word against me.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی خنده دار، او یک کلمه علیه من نگفت
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، او حتی یک کلمه هم علیه من نگفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به طرز خنده داری، او حتی یک کلمه هم علیه من نگفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Funnily enough, some out - and - out capitalist economists would agree.
[ترجمه گوگل]به اندازه کافی خنده دار، برخی از اقتصاددانان سرمایه داری خارجی - و - با این موضوع موافق هستند
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی، برخی از اقتصاددانان سرمایه داری با سرمایه داری موافق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی، برخی از اقتصاددانان سرمایه داری با سرمایه داری موافق بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید