funnelled

/ˈfʌnl̩d//ˈfʌnl̩d/

قیفی

جمله های نمونه

1. Police at the barriers funnelled the crowd into the arena.
[ترجمه گوگل]پلیس در موانع جمعیت را به داخل سالن هدایت کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس به موانعی که مردم را به درون صحنه ارسال کرده است رو به رو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Its Global Programme on AIDS funnelled money from donors to governments.
[ترجمه گوگل]برنامه جهانی آن در مورد ایدز پول را از کمک کنندگان به دولت ها منتقل کرد
[ترجمه ترگمان]برنامه جهانی آن در زمینه ایدز از اهدا کنندگان به دولت ها ارسال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The children funnelled along the corridor into the school hall.
[ترجمه گوگل]بچه ها در امتداد راهرو به سالن مدرسه رفتند
[ترجمه ترگمان]بچه ها از راهرو گذشتند و وارد سرسرای ورودی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The crowd funnelled through the gate.
[ترجمه گوگل]جمعیت از دروازه عبور کردند
[ترجمه ترگمان]جمعیت از دروازه گذشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The water funnelled through the gorge and out onto the plain.
[ترجمه گوگل]آب از تنگه عبور کرد و به دشت رفت
[ترجمه ترگمان]آب از دره سرازیر شد و به جلگه سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Barricades funnelled the crowds towards the square.
[ترجمه گوگل]سنگرها جمعیت را به سمت میدان هدایت کردند
[ترجمه ترگمان]سنگرهایی که جمعیت را به سمت میدان ارسال کرده بودند را ایجاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. High tides in the North Sea were funnelled down into the English Channel by a storm.
[ترجمه گوگل]جزر و مد دریای شمال توسط طوفانی به کانال مانش کشیده شد
[ترجمه ترگمان]جزر و مده ای بالا در دریای شمال با یک طوفان به کانال انگلیس سرازیر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some $10 million in aid was funnelled into the country through government agencies.
[ترجمه گوگل]حدود 10 میلیون دلار کمک از طریق سازمان های دولتی به کشور ارسال شد
[ترجمه ترگمان]حدود ۱۰ میلیون دلار کمک از طریق آژانس های دولتی به کشور ارسال شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He funnelled his hands.
[ترجمه گوگل]دست هایش را قیف کرد
[ترجمه ترگمان]دستش را دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Its aerodynamic shape means that wind is funnelled round its surface causing little movement to the structure.
[ترجمه گوگل]شکل آیرودینامیکی آن به این معنی است که باد به دور سطح آن قیف می شود و باعث حرکت کمی در سازه می شود
[ترجمه ترگمان]شکل آیرودینامیک آن بدین معنی است که باد به اطراف سطح آن ارسال می شود و باعث حرکت کمی به ساختار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The bluff is the end of a narrowing tongue of land which would have funnelled the herd to a point.
[ترجمه گوگل]بلوف انتهای یک زبانه باریک از زمین است که گله را به نقطه ای هدایت می کند
[ترجمه ترگمان]بلوف، انتهای یک زبان کوچک زمینی است که گله را به یک نقطه می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As the director gave us a tour, searing winter winds funnelled through the hallway.
[ترجمه گوگل]در حالی که کارگردان به ما تور می داد، بادهای طوفانی زمستانی از راهرو می گذشت
[ترجمه ترگمان]وقتی مدیر یک تور به ما داد، باده ای زمستانی زمستانی از راهرو رد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• channeled, centralized; sent through a funnel

پیشنهاد کاربران

بپرس