fungible

/ˈfəndʒəbəl//ˈfəndʒəbəl/

معنی: قابل تعویض، اموال مثلی
معانی دیگر: (حقوق) قابل تبدیل به پول، تبدیل پذیر، معاوضه پذیر، پایاپا، کالای پایاپا، هر چیز معاوضه پذیر، کالای مثلی، عو­ دار، مثلی، قابل تعوی­

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: of goods, being of a kind or quality that allows for free exchange with an equal part or quantity of similar goods.

(2) تعریف: interchangeable.
مترادف: substitutable

- Homes were not fungible in their eyes, so they refused the government's relocation assistance money.
[ترجمه گوگل] خانه ها از نظر آنها قابل تعویض نبود، بنابراین آنها از کمک مالی دولت برای جابه جایی خودداری کردند
[ترجمه ترگمان] خانه ها در چشمانشان بسته نشده بودند، بنابراین آن ها از کمک به نقل مکان از دولت امتناع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: (often pl.) a thing that is fungible.

جمله های نمونه

1. fungible goods such as petroleum or wheat are different from non-fungible goods such as rugs or paintings
کالاهای قابل معاوضه مانند نفت و گندم با کالاهای غیر قابل معاوضه مانند فرش و نقاشی فرق دارند.

2. "Fungible" with respect to goods or securities means goods or securities of which any unit is, by nature or usage of trade, the equivalent of any other like unit.
[ترجمه گوگل]«قابل تعویض» در رابطه با کالاها یا اوراق بهادار به کالاها یا اوراق بهاداری اطلاق می‌شود که هر واحدی از آن، از نظر ماهیت یا استفاده تجاری، معادل هر واحد مشابه دیگری است
[ترجمه ترگمان]\"fungible\" با توجه به کالا یا اوراق بهادار به معنای کالا یا اوراق بهادار است که هر واحد به وسیله طبیعت یا استفاده از تجارت برابر با هر واحد دیگری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Conclusion Psychotherapy have no fungible action for psychology and physical rehabilitation and sufferer' society function of hypochondriacal neurosis for regain.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری روان‌درمانی برای روان‌شناسی و توانبخشی جسمانی و عملکرد جامعه مبتلا به روان‌نژندی هیپوکندریا برای بازیابی عمل غیرقابل تغییر ندارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری روان درمانی، هیچ اقدام fungible برای روان شناسی و توان بخشی فیزیکی و عملکرد بیمار hypochondriacal روان نژندی را برای دوباره به دست آوردن مجدد ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It can, to some extent, be bought and sold. But it cannot be traded to third parties, and it is not entirely fungible.
[ترجمه گوگل]تا حدودی می توان آن را خرید و فروش کرد اما نمی توان آن را با اشخاص ثالث معامله کرد و کاملاً قابل تعویض نیست
[ترجمه ترگمان]تا حدودی می تواند خرید و فروش شود اما این کار را نمی توان به اشخاص ثالث واگذار کرد، و به طور کامل fungible نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But it cannot be traded to third parties, and it is not entirely fungible.
[ترجمه گوگل]اما نمی توان آن را با اشخاص ثالث معامله کرد و کاملاً قابل تعویض نیست
[ترجمه ترگمان]اما این کار را نمی توان به اشخاص ثالث واگذار کرد، و به طور کامل fungible نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. These three different methods of QE are conceptually distinct but operationally fungible.
[ترجمه گوگل]این سه روش مختلف QE از نظر مفهومی متمایز هستند اما از نظر عملیاتی قابل تعویض هستند
[ترجمه ترگمان]این سه روش مختلف QE، متمایز اما عملیاتی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In The Mythical Man-Month, Fred Brooks observed that programmer time is not fungible; adding developers to a late software project makes it later.
[ترجمه گوگل]در ماه انسان اسطوره ای، فرد بروکس مشاهده کرد که زمان برنامه نویس قابل تعویض نیست افزودن توسعه دهندگان به یک پروژه نرم افزاری دیرهنگام باعث دیرتر شدن آن می شود
[ترجمه ترگمان]در فیلم مرد ماه Mythical، فرد بروکس مشاهده کرد که زمان برنامه نویس زیاد نیست و اضافه کردن سازندگان به یک پروژه نرم افزاری در اواخر این پروژه را بعدا ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The industry's heavyweights, too, are working to make computing more fungible.
[ترجمه گوگل]گروه های سنگین وزن این صنعت نیز در تلاش هستند تا محاسبات را قابل تعویض تر کنند
[ترجمه ترگمان]The این صنعت نیز برای محاسبه fungible بیشتر تلاش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Identifying where the Internet can help your business and whereinvestments will pay off the most is the first step in extracting value fromthis fungible tool.
[ترجمه گوگل]شناسایی مکان هایی که اینترنت می تواند به کسب و کار شما کمک کند و سرمایه گذاری ها بیشترین بازده را دارد، اولین گام در استخراج ارزش از این ابزار قابل تعویض است
[ترجمه ترگمان]شناسایی جایی که اینترنت می تواند به کسب وکار شما کمک کند و whereinvestments اولین قدم در استخراج ابزار fromthis fungible است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In the traditional view of economists, all money is interchangeable, seamlessly fungible, and "free" from social or cultural influences.
[ترجمه گوگل]در دیدگاه سنتی اقتصاددانان، همه پول ها قابل تعویض هستند، به طور یکپارچه قابل تعویض و «عاری» از تأثیرات اجتماعی یا فرهنگی هستند
[ترجمه ترگمان]در دیدگاه سنتی اقتصاددانان، همه پول قابل تعویض، یکپارچه fungible، و \"آزاد\" از تاثیرات اجتماعی یا فرهنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قابل تعویض (صفت)
equivalent, interchangeable, replaceable, refillable, substitutable, fungible

اموال مثلی (صفت)
fungible

تخصصی

[حقوق] مثلی

انگلیسی به انگلیسی

• (law) replaceable (about merchandise)

پیشنهاد کاربران

[اصطلاح تخصصی ارزهای دیجیتال]
قابل تعویض
زمانی است که یک سکه یا توکن را می توان با هر سکه یا توکن مشابه دیگری جایگزین کرد.
قابل معاوضه ( کالا , دارایی )
# fungible goods�
# fungible assets
# Fungible goods such as petroleum or wheat
قابل تعویض، هر چیز معاوضه پذیر
Dollars are fungible
دلار پولی است که می توان آن را خرد کرد.

بپرس