funereal

/fjuːˈnɪərɪəl//fjuːˈnɪərɪəl/

معنی: محزون
معانی دیگر: (در خور مراسم کفن و دفن) سوگوارانه، ترحیمی، جنازه ای، تیره، غم انگیز، دلتنگ کننده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: funereally (adv.)
(1) تعریف: gloomy; solemn; mournful.
متضاد: festive

(2) تعریف: of or relating to a funeral.

جمله های نمونه

1. He addressed the group in funereal tones.
[ترجمه گوگل]او با لحن تشییع جنازه خطاب به گروه گفت
[ترجمه ترگمان]با صدای سوگوارانه به گروه گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She was appropriately garbed in funereal black.
[ترجمه گوگل]لباس مشکی مراسم تشییع جنازه را به تن داشت
[ترجمه ترگمان]او در لباس سیاه عزا به سر می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Smoke from a score of chain-smokers wreathed its funereal patterns.
[ترجمه گوگل]دود حاصل از تعداد زیادی سیگاری زنجیره ای، الگوهای تشییع جنازه آن را پوشانده بود
[ترجمه ترگمان]دود از یک رشته زنجیر دار، الگوهای سوگوارانه آن را پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The New Zealanders, appropriately garbed in funereal black, arrive next week to scatter the ashes.
[ترجمه گوگل]نیوزلندی‌ها که لباس سیاه مراسم تشییع جنازه به تن دارند، هفته آینده می‌آیند تا خاکستر را پراکنده کنند
[ترجمه ترگمان]The، garbed که در لباس سیاه عزا گرفته بودند هفته بعد به راه افتادند تا خاکستر را پراکنده کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In the funereal chill Vassily drew up a chair and poured us both a drink.
[ترجمه گوگل]در سرمای تشییع جنازه واسیلی یک صندلی کشید و برای هر دوی ما نوشیدنی ریخت
[ترجمه ترگمان]در این هوای شوم، واسیلی یک صندلی برداشت و هر دو نوشیدنی را برای ما ریخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Passers-by glanced sympathetically at them, unsurprised by the funereal atmosphere of the gathering.
[ترجمه گوگل]رهگذران در حالی که از فضای تشییع جنازه اجتماع غافلگیر نشده بودند، نگاهی دلسوزانه به آنها انداختند
[ترجمه ترگمان]عابر ین با دلسوزی به آن ها نگاه کردند، و از این محیط شوم که گرد هم جمع شده بودند، تعجب کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The local weather was always funereal.
[ترجمه گوگل]آب و هوای محلی همیشه تدفین بود
[ترجمه ترگمان]هوای محلی همیشه سوگوارانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The atmosphere in the room was funereal.
[ترجمه گوگل]فضای اتاق تشییع جنازه بود
[ترجمه ترگمان]فضای اتاق سوگوارانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Last weekend a funereal air wafted through its four-storey office on the Via Due Macelli.
[ترجمه گوگل]آخر هفته گذشته هوای تشییع جنازه در دفتر چهار طبقه آن در Via Due Macelli پخش شد
[ترجمه ترگمان]آخر هفته گذشته، هوایی سوگوارانه از طریق دفتر چهار طبقه خود در the به خاطر Macelli ایجاد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Yet there was nothing mawkish or funereal about the atmosphere at the weekend shows — rather they were a celebration of the individuality that produces imaginative talent.
[ترجمه گوگل]با این حال، هیچ چیز مبهوت یا تشییع‌کننده‌ای در فضای نمایش‌های آخر هفته وجود نداشت - بلکه آنها جشنی از فردیت بودند که استعدادهای تخیلی را ایجاد می‌کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، هیچ چیز mawkish یا سوگوارانه از جو در آخر هفته وجود نداشت - - به جای آن، جشنی برای فردیت و استعداد خیالی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The mood of the music was almost funereal.
[ترجمه گوگل]حال و هوای موسیقی تقریباً تشییع بود
[ترجمه ترگمان]حال و هوای موسیقی تقریبا شوم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. A funereal urn awaiting a few tears?
[ترجمه گوگل]کوزه تشییع جنازه در انتظار چند اشک؟
[ترجمه ترگمان]یک گلدان سنگی که منتظر چند قطره اشک است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Even with Donald there, Aileen thought, the place had a funereal silence about it.
[ترجمه گوگل]آیلین فکر می کرد حتی با وجود دونالد در آنجا، سکوت مراسم تشییع جنازه در آن مکان وجود داشت
[ترجمه ترگمان]حتی با دانلد، جایی که آلین فکر می کرد، این مکان یک سکوت شوم در این باره حک مفرما بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Doctor Turner takes me aside to acquaint me in funereal tones with the details of a colleague's latest symptoms.
[ترجمه گوگل]دکتر ترنر مرا به کناری می برد تا با لحن تشییع جنازه با جزئیات آخرین علائم یکی از همکارانش آشنا شوم
[ترجمه ترگمان]دکتر ترنر مرا به کناری می برد تا با جزئیات آخرین علائم یک هم کار آشنا شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

محزون (صفت)
pensive, tragic, somber, sombre, lugubrious, sad, minor, despondent, plaintive, doleful, funereal, mournful, tristful

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a funeral; sorrowful; gloomy
if you describe something as funereal, you mean that it is very sad, serious, and depressing; a literary word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : funeral
✅️ صفت ( adjective ) : funereal / funerary
✅️ قید ( adverb ) : funerally

بپرس