funerary

/ˈfjuːnəˌreri//ˈfjuːnərəri/

معنی: تدفینی، ترحیمی، وابسته به مراسم تشییع جنازه
معانی دیگر: خاک سپاری، سوگوارانه

جمله های نمونه

1. funerary songs
سرودهای ترحیمی

2. This eighteenth-century fascination with funerary exactitude was not limited to the distaff side of society.
[ترجمه گوگل]این شیفتگی قرن هجدهم به دقت مراسم تشییع جنازه محدود به جنبه های ناسازگار جامعه نبود
[ترجمه ترگمان]این شیفتگی قرن هجدهم با دقتی بی پایان به جنبه distaff جامعه محدود نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In funerary rites or in cases of houses subject to the intrusions of snakes, this reverse direction is followed by the priest.
[ترجمه گوگل]در مراسم تشییع جنازه یا در خانه هایی که در معرض نفوذ مارها هستند، این جهت معکوس توسط کشیش دنبال می شود
[ترجمه ترگمان]در مراسم تدفین یا در مورد خانه ها در معرض نفوذهای مارها، این جهت معکوس توسط کشیش دنبال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The square funerary monument was found to contain a series of stelae with inscriptions and five urns.
[ترجمه گوگل]بنای یادبود تدفین مربعی حاوی مجموعه‌ای از سنگ‌نگاره‌ها با کتیبه‌ها و پنج گلدان بود
[ترجمه ترگمان]این بنای یادبود مربع شامل مجموعه ای از stelae با inscriptions و پنج گلدان بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stone funerary beds are set on each side of the main chamber.
[ترجمه گوگل]تخت های سنگی تدفین در هر طرف اتاق اصلی تعبیه شده است
[ترجمه ترگمان]در هر طرف اتاق اصلی مراسم تدفین سنگ قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Most surviving examples are funerary, often commissioned quickly in response to unexpected death from disease, by no means uncommon in antiquity.
[ترجمه گوگل]بیشتر نمونه‌های باقی‌مانده، تشییع جنازه هستند، که اغلب به سرعت در پاسخ به مرگ غیرمنتظره ناشی از بیماری انجام می‌شوند، که به هیچ وجه در دوران باستان غیرمعمول نیست
[ترجمه ترگمان]اکثر نمونه های زنده مراسم تدفین هستند که اغلب به سرعت در واکنش به مرگ غیرمنتظره از بیماری، به هیچ وجه غیرمعمول در عهد عتیق انجام می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To the funerary historian the Tor Abbey Jewel is a highly important record.
[ترجمه گوگل]برای مورخ تشییع جنازه، جواهر صومعه تور یک رکورد بسیار مهم است
[ترجمه ترگمان]برای تاریخدان مقبره ها، جواهر فروشی Abbey یک رکورد بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Roman funerary customs; art and mythology; women in classical antiquity.
[ترجمه گوگل]آداب و رسوم تشییع جنازه رومی؛ هنر و اساطیر؛ زنان در دوران باستان کلاسیک
[ترجمه ترگمان]آداب و رسوم تدفین رومیان؛ هنر و اساطیر؛ زنان در دوران باستان کلاسیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Terracotta Army is a form of funerary art buried with the First Emperor of Qin.
[ترجمه گوگل]ارتش سفالی نوعی هنر تدفین است که با اولین امپراتور کین به خاک سپرده شده است
[ترجمه ترگمان]ارتش Terracotta نوعی از آثار باستانی است که با اولین امپراتور (چین)به خاک سپرده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From Tao Fanglun a funerary object judges initially, the grave master favors in is a female.
[ترجمه گوگل]از Tao Fanglun یک شیء تشییع جنازه در ابتدا قضاوت می کند، ارباب قبر در آن یک زن است
[ترجمه ترگمان]در ابتدا، از اهالی تائو یک شی متعلق به مراسم تدفین یک زن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Many exquisite funerary objects were extracted from this grave.
[ترجمه گوگل]بسیاری از اشیای نفیس تدفین از این قبر استخراج شد
[ترجمه ترگمان]بسیاری از اشیا مقبره های زیبا از این قبر بیرون کشیده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Nearby chambers held Tut's legendary trove of funerary goods, including several royal chariots.
[ترجمه گوگل]اتاق‌های مجاور گنجینه افسانه‌ای کالاهای تدفین توت، از جمله چندین ارابه سلطنتی را در خود جای داده بود
[ترجمه ترگمان]اتاق های مجاور، گنجینه ای از اشیای دفن شده شامل چندین ارابه سلطنتی را در اختیار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I hate going to funerary.
[ترجمه گوگل]از رفتن به مراسم تدفین متنفرم
[ترجمه ترگمان] من از going متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The corners of the enclosure were ornamented by sculptured funerary lions devouring stags.
[ترجمه گوگل]گوشه های محوطه توسط شیرهای تندیس تدفینی که گوزن ها را می بلعند تزئین شده بود
[ترجمه ترگمان]گوشه و کنار این محوطه پر از مجسمه مصلوب مسیح بود که گوزن های نر را می بلعد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Out of this noisome soil grew some of the funerary customs of the upper classes, which today strike us as so exaggerated.
[ترجمه گوگل]از این خاک پر سروصدا برخی از آداب و رسوم تدفین طبقات بالا رشد کرد که امروز ما را بسیار اغراق آمیز به نظر می رساند
[ترجمه ترگمان]از این خاک نفرت انگیز، قسمتی از طبقات بالای طبقات بالاتر را که امروزه ما را به آن حد اغراق آمیز می زند، گسترش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تدفینی (صفت)
funerary

ترحیمی (صفت)
funerary

وابسته به مراسم تشییع جنازه (صفت)
funerary

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to a funeral; pertaining to a burial
funerary means relating to funerals, burials, or cremations; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : funeral
✅️ صفت ( adjective ) : funereal / funerary
✅️ قید ( adverb ) : funerally

بپرس