funeral

/ˈfjuːnərəl//ˈfjuːnərəl/

معنی: بخاک سپاری، مراسم تشییع جنازه، مراسم دفن، مجلس ترحیموتذکر، دفنی، وابسته به تشییع جنازه، وابسته به ایین تشییع جنازه
معانی دیگر: (مراسم ختم و به خاک سپاری) خاک سپاری، کفن و دفن، آیین سوگواری، تشییع جنازه، مراسم ختم و سوزاندن جسد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a ceremony for a dead person, sometimes including burial or cremation.

- A funeral is a solemn occasion.
[ترجمه ب گنج جو] صحبت یه تشییع جنازه اس، یه رویداد مهم و جدی.
|
[ترجمه گوگل] مراسم تشییع جنازه یک مراسم رسمی است
[ترجمه ترگمان] مراسم تدفین بسیار مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He died on Wednesday, and the funeral will be held on Saturday.
[ترجمه ب گنج جو] جهارشنبه فوت شد، مراسم دفنش شنبه است.
|
[ترجمه گوگل] وی روز چهارشنبه درگذشت و روز شنبه مراسم تشییع جنازه وی برگزار خواهد شد
[ترجمه ترگمان] او روز چهارشنبه درگذشت و مراسم تدفین در روز شنبه برگزار خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Will you be attending the funeral?
[ترجمه mahbod] آیا در مراسم تدفین شرکت خواهی کرد؟
|
[ترجمه ب گنج جو] تو کفن و دفنش هستی یا نه؟
|
[ترجمه گوگل] آیا در مراسم تشییع جنازه شرکت خواهید کرد؟
[ترجمه ترگمان] تو به مراسم تدفین خدمت می کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: of or pertaining to a funeral.

- The funeral procession moved slowly down the street.
[ترجمه گوگل] دسته تشییع جنازه به آرامی در خیابان حرکت کردند
[ترجمه ترگمان] مراسم تشییع کنندگان به آرامی از خیابان سرازیر شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The funeral arrangements have all been made.
[ترجمه sirus] مقدمات مراسم تدفین انجام شده بود
|
[ترجمه متین] برنامه ریزی مراسم تدفین انجام شده بود
|
[ترجمه گوگل] مقدمات تشییع جنازه همه فراهم شده است
[ترجمه ترگمان] مراسم تدفین تمام شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. funeral ceremonies
مراسم تدفین

2. funeral cortege
مشایعت کنندگان جنازه،کاروان مشایعین جنازه

3. funeral march
مارش عزا

4. a funeral gathering is no place for joking!
مجلس ختم جای شوخی کردن نیست !

5. a funeral lament
نوحه ی مجلس ختم

6. a funeral parlor
موسسه ی کفن و دفن

7. a funeral service
مراسم (مذهبی) دفن و ختم

8. the funeral procession moved slowly
صف مشایعین جنازه به آهستگی حرکت می کرد.

9. a solemn funeral procession
مراسم تشییع جنازه ی پر ابهت

10. at his funeral we were all in tears
در مجلس ختم او ما همه گریان بودیم.

11. be one's funeral
بدبخت شدن،روزگار کسی سیاه شدن

12. a rich military funeral
یک سوگواری نظامی پرتشریفات

13. many attended his funeral
خیلی ها در مجلس ترحیم او شرکت داشتند.

14. kamalli presided over the funeral services
کمالی مراسم ختم را سرپرستی کرد.

15. proper clothing for a funeral ceremony
لباس مناسب مجلس ختم

16. we went to his funeral to pay our respects
برای ادای احترام به مجلس ختم او رفتیم.

17. he felt gloomy after the funeral
پس از مراسم ختم احساس حزن کرد.

18. all their kin were at the funeral
همه ی خویشاوندانشان در مجلس ختم بوند.

19. several hundred people attended my father's funeral
چند صد نفر در مراسم ختم پدر من شرکت کردند.

20. this dress is inappropriate for a funeral ceremony
این جامه برای مراسم ختم مناسب نیست.

21. a garment that is improper for a funeral ceremony
لباسی که برای مجلس ختم مناسب نیست

22. if you fail the exam, it's your funeral
اگر در امتحان رد بشوی کارت تمام است.

23. it is unconventional to wear red in funeral ceremonies
پوشیدن لباس قرمز در مراسم سوگواری مرسوم نیست

24. he gave an emotional speech at his friend's funeral
در مراسم ختم دوستش نطق شورانگیزی کرد.

25. he personally read the eulogy at his father's funeral
او ستایه ی مجلس ختم پدرش را شخصا قرائت کرد.

26. it is very natural to feel sad at a funeral
احساس حزن در مجلس ختم خیلی طبیعی است.

27. the facetious remarks of my drunken friend at the funeral embarrassed me
اظهارات بیجای دوست مستم در مجلس ترحیم مرا شرمنده کرد.

28. Over two hundred people attended the funeral.
[ترجمه گوگل]بیش از دویست نفر در مراسم تشییع جنازه شرکت کردند
[ترجمه ترگمان]بیش از دویست نفر در مراسم تدفین حضور داشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

29. The funeral was conducted in one of the smaller side chapels.
[ترجمه گوگل]مراسم تشییع جنازه در یکی از نمازخانه های کوچکتر جانبی انجام شد
[ترجمه ترگمان]مراسم تدفین در یکی از نمازخانه های مجاور برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

30. A funeral can amplify the feelings of regret and loss for the relatives.
[ترجمه گوگل]تشییع جنازه می تواند احساس پشیمانی و از دست دادن را برای بستگان تقویت کند
[ترجمه ترگمان]یک مراسم تدفین می تواند احساس پشیمانی و از دست رفتن بستگان را تقویت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بخاک سپاری (اسم)
burial, interment, sepulture, inhumation, funeral

مراسم تشییع جنازه (اسم)
funeral

مراسم دفن (اسم)
funeral

مجلس ترحیم و تذکر (اسم)
funeral

دفنی (صفت)
funeral, sepulchral

وابسته به تشییع جنازه (صفت)
funeral

وابسته به ایین تشییع جنازه (صفت)
funeral

انگلیسی به انگلیسی

• burial ceremony, procession accompanying a coffin to the grave; problem, affair (slang)
a funeral is a ceremony for the burial or cremation of someone who has died.

پیشنهاد کاربران

Cambridge Dictionary: ( usually religious ) ceremony for burying or burning the body of a dead person ✅
خاکسپاری، تشییع جنازه
مثال: The funeral was held at the local church.
خاکسپاری در کلیسای محلی برگزار شد.
تدفینی
funeral مراسم تشریح جنازه یا خاکسپاری
bury خاک کردن یا مدفون کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : funeral
✅️ صفت ( adjective ) : funereal / funerary
✅️ قید ( adverb ) : funerally
خاک سپاری
funeral ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: مراسم تشییع
تعریف: مراسم مربوط به خاک سپاری یا آتش سپاری
کفن و دفن
grave
bury
مراسم تدفین
مراسم خاکسپاری
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس