functions

جمله های نمونه

1. the functions of an auditor
وظایف یک نفر حسابرس

2. various functions of the human body can become disordered
فعالیت های مختلف بدن انسان می تواند دستخوش اختلال شود.

3. sequence of functions
دنباله ی تابع ها

4. series of functions
رشته ی توابع

5. the accessory functions of the tongue
کنش های ثانوی زبان

6. this bench also functions as my bed
این نیمکت برایم کار تختخواب را هم می کند.

7. she euphemized all bodily functions
او برای کلیه ی فعالیت های بدن واژه های مودبانه به کار می برد.

8. the slowing of bodily functions
آهسته شدن فعالیت های بدنی

9. this computer program can perform several functions
این برنامه ی کامپیوتری چندین کار انجام می دهد.

تخصصی

[حسابداری] وظایف

پیشنهاد کاربران

عملکرد
چون function اسم هس به معنی کارکرد
فکر کنم functions هم به معنی کارکرد هس فقط در جایگاه فعل
از نگاه روانشناسی :نقش ها - عملکردها
جمع وظیفه ، وظایف
چون جمع بسته شده به معنی: جشن، ضیافت
وظایف
تابع، کارکرد وابسته ها
توابع
فعالیت، اقدام، عملکرد
کارکرد
کارکردها , عملیات, وظایف
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس