functionalist

/ˈfʌŋkʃnəlɪst//ˈfʌŋkʃnəlɪst/

(noun) نقش گرا، پیرو اصالت نقش

جمله های نمونه

1. For example, rationalist, functionalist, and structuralist approaches take such a position.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال رویکردهای عقل گرا، کارکردگرا و ساختارگرایانه چنین موضعی را اتخاذ می کنند
[ترجمه ترگمان]برای مثال، rationalist، functionalist، و رویکردهای structuralist چنین موقعیتی را اتخاذ می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. So far, criticism of functionalist theories has been concerned with the view that stratification is functional.
[ترجمه گوگل]تا کنون، نقد نظریه‌های کارکردگرایی با این دیدگاه که قشربندی کارکردی است، مورد توجه بوده است
[ترجمه ترگمان]تا کنون، انتقاد از نظریه های functionalist مربوط به این دیدگاه بوده است که stratification کارکردی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The key points of the functionalist perspective may be summarized by a comparison drawn from biology.
[ترجمه گوگل]نکات کلیدی دیدگاه کارکردگرایی را می توان با مقایسه ای که از زیست شناسی گرفته شده است خلاصه کرد
[ترجمه ترگمان]نکات کلیدی دیدگاه functionalist ممکن است با مقایسه ارایه شده از زیست شناسی به طور خلاصه بیان شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The functionalist design owed much to Emberton's assistant George Fairweather.
[ترجمه گوگل]طراحی کارکردگرا مدیون دستیار امبرتون جورج فیرودر بود
[ترجمه ترگمان]طرح functionalist به دستیار Emberton جورج fairweather بدهکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This functionalist, teleological aim is inappropriate for the systematic analysis borrowed from structural linguistics.
[ترجمه گوگل]این هدف کارکردگرایانه و غایت‌شناسانه برای تحلیل نظام‌مندی که از زبان‌شناسی ساختاری وام گرفته شده است، مناسب نیست
[ترجمه ترگمان]این هدف functionalist، هدف نهایی برای تجزیه و تحلیل اصولی که از زبان شناسی ساختاری اقتباس شده است، نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. That this functionalist style contains different orientations should be clear from the differences in approach and nuance between these movements.
[ترجمه گوگل]این که این سبک کارکردگرا حاوی جهت گیری های متفاوتی است، باید از تفاوت رویکرد و تفاوت های ظریف بین این جنبش ها روشن شود
[ترجمه ترگمان]این سبک functionalist شامل جهت گیری های مختلفی است که باید از تفاوت در رویکردها و نکات ظریف بین این جنبش ها وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The functionalist style of legal writing was greatly influenced by the work of Harold Laski.
[ترجمه گوگل]سبک کارکردگرایانه نگارش حقوقی بسیار تحت تأثیر کار هارولد لاسکی بود
[ترجمه ترگمان]سبک functionalist نویسی قانونی به شدت تحت تاثیر کار هارولد لاسکی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Modern functionalist approaches continue to emphasize that state intervention is best explained by an impersonal logic of the development of advanced capitalism.
[ترجمه گوگل]رویکردهای کارکردگرای مدرن همچنان بر این نکته تأکید می‌کنند که مداخله دولت به بهترین وجه با منطق غیرشخصی توسعه سرمایه‌داری پیشرفته توضیح داده می‌شود
[ترجمه ترگمان]رویکردهای functionalist مدرن به تاکید بر این موضوع می پردازند که مداخله دولت با منطق غیرشخصی از توسعه سرمایه داری پیشرفته توضیح داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Functionalist translation theory holds new perspectives on translational action.
[ترجمه گوگل]نظریه ترجمه کارکردگرا دیدگاه های جدیدی در مورد کنش ترجمه ای دارد
[ترجمه ترگمان]نظریه ترجمه Functionalist دیدگاه های جدیدی در مورد اقدام انتقالی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From the perspective of functionalist approaches, this thesis is to provide some practical translation strategies for C-E translation of public signs.
[ترجمه گوگل]از منظر رویکردهای کارکردگرا، این پایان‌نامه به ارائه چند راهبرد ترجمه کاربردی برای ترجمه C-E علائم عمومی می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه رویکردهای functionalist، این پایان نامه ارائه چند استراتژی ترجمه عملی برای ترجمه C - E از نشانه های عمومی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The functionalist model of industrial society was subjected to conceptual criticism.
[ترجمه گوگل]مدل کارکردگرایانه جامعه صنعتی مورد انتقاد مفهومی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]مدل functionalist جامعه صنعتی مورد انتقاد مفهومی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The interpretation of Mannheim's project that von Schelting initiated set the scene for its incorporation into mainstream functionalist sociology.
[ترجمه گوگل]تفسیر پروژه مانهایم که فون شلتینگ آغاز کرد، زمینه را برای ادغام آن در جامعه شناسی کارکردگرای جریان اصلی فراهم کرد
[ترجمه ترگمان]تفسیر پروژه s که فون Schelting شروع به ایجاد صحنه برای پیوستن آن به جریان اصلی functionalist functionalist کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The rationalization of modern life, suggest those who adopt the functionalist style, must be directly confronted.
[ترجمه گوگل]با عقلانی کردن زندگی مدرن، پیشنهاد می شود کسانی که سبک کارکردگرایی را اتخاذ می کنند، مستقیماً با آنها مقابله کرد
[ترجمه ترگمان]توجیه عقلانی زندگی مدرن، به کسانی اشاره می کند که سبک functionalist را اتخاذ می کنند، باید مستقیما با آن ها روبرو شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. However the merit of Fei's book lies in its functionalist style.
[ترجمه گوگل]با این حال، شایستگی کتاب فی در سبک کارکردگرایانه آن نهفته است
[ترجمه ترگمان]با این حال، ارزش کتاب Fei در سبک functionalist آن نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• supporter of functionalism, one who believes that an object's function should affect its design

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : function
✅️ اسم ( noun ) : function / functionality / functionalism / functionalist / functionary
✅️ صفت ( adjective ) : functional / functionalist
✅️ قید ( adverb ) : functionally
کارکرد گرا ( روان شناسی )

بپرس