functionalism

/ˈfʌŋkʃənəlɪzəm//ˈfʌŋkʃənəlɪzəm/

(این گرایش: شکل و ساختمان هر چیز باید تابع نوع کار آن باشد) کاربرد گرایی، کارکرد گرایی، در طراحی عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد، اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the idea that the function of an object should determine its structure or design.

(2) تعریف: an early twentieth-century design movement that took this idea as its doctrine.

(3) تعریف: any doctrine that stresses function, use, or practicality.

جمله های نمونه

1. These characteristic ideas of functionalism are found running throughout the theories of sociological positivism, evolutionary social theories, and pragmatism.
[ترجمه گوگل]این ایده‌های مشخصه کارکردگرایی در سراسر نظریه‌های پوزیتیویسم جامعه‌شناختی، نظریه‌های اجتماعی تکاملی و پراگماتیسم یافت می‌شوند
[ترجمه ترگمان]این ایده های مربوط به کارکردگرایی در سراسر نظریه های of، نظریه های اجتماعی تکاملی، و عملگرایی، در حال اجرا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Its functionalism was at least tempered by a grand conception of space.
[ترجمه گوگل]کارکردگرایی آن حداقل با یک مفهوم بزرگ از فضا تعدیل شده بود
[ترجمه ترگمان]این Its دست کم با تصور عظیم فضا آمیخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Functionalism in public law views this apparatus of government as serving to promote a distinct set of purposes.
[ترجمه گوگل]کارکردگرایی در حقوق عمومی، این دستگاه حکومتی را در خدمت ترویج مجموعه ای از اهداف می داند
[ترجمه ترگمان]Functionalism در قوانین عمومی این دستگاه دولت را به عنوان خدمت برای ترویج مجموعه ای متمایز از اهداف مورد نظر قرار می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. As earthbound concrete replaced shimmering glass, so crude functionalism was to supplant soaring aspiration.
[ترجمه گوگل]همانطور که بتن خاکی جایگزین شیشه های درخشان شد، کارکردگرایی خام نیز جایگزین آرزوهای سر به فلک کشیده شد
[ترجمه ترگمان]در حالی که سیمان ضد زمینی جایگزین شیشه shimmering شده بود، به این ترتیب کارکرد گرایی خام برای جانشینی تمایل فزاینده به کار گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. If functionalism is false, then the success of the cognitive sciences is a massive scientific fluke.
[ترجمه گوگل]اگر کارکردگرایی نادرست است، پس موفقیت علوم شناختی یک اتفاق بزرگ علمی است
[ترجمه ترگمان]اگر کارکرد گرایی اشتباه باشد، پس موفقیت علوم شناختی یک fluke علمی بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As its title suggests, Functionalism tends to reduce a problem, and its solution, to bare essentials.
[ترجمه گوگل]همانطور که عنوان آن نشان می دهد، کارکردگرایی به کاهش یک مشکل و راه حل آن به موارد ضروری می پردازد
[ترجمه ترگمان]همانطور که عنوان آن نشان می دهد، Functionalism تمایل دارد که یک مشکل را کاهش دهد، و راه حل آن، به موارد اساسی ساده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. By comparison, functionalism has often been interpreted as a form of ruling class ideology.
[ترجمه گوگل]در مقایسه، کارکردگرایی اغلب به عنوان شکلی از ایدئولوژی طبقه حاکم تعبیر شده است
[ترجمه ترگمان]در مقابل، کارکردگرایی به عنوان شکلی از ایدئولوژی کلاس حاکم تفسیر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Where Marxism is seen to advocate radical change, functionalism is seen to justify and legitimate the statusquo.
[ترجمه گوگل]در جایی که مارکسیسم از تغییرات رادیکال حمایت می کند، کارکردگرایی برای توجیه و مشروعیت بخشیدن به وضع موجود دیده می شود
[ترجمه ترگمان]جایی که مارکسیسم از تغییر رادیکال حمایت می کند، کارکردگرایی در آن دیده می شود و مشروعیت را توجیه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This approach, however, is open to charges of functionalism and presumes a conspiracy between judiciary and government.
[ترجمه گوگل]با این حال، این رویکرد به اتهام کارکردگرایی باز است و توطئه بین قوه قضاییه و دولت را فرض می‌کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، این رویکرد به اتهام کارکردگرایی کار می کند و یک توطئه بین قوه قضائیه و دولت را فرض می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Formalism and functionalism are distinct research traditions.
[ترجمه گوگل]فرمالیسم و ​​کارکردگرایی سنت های پژوهشی متمایز هستند
[ترجمه ترگمان]Formalism و کارکردگرایی سنت های تحقیقاتی متمایزی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Its core idea is that functionalism rationalism.
[ترجمه گوگل]ایده اصلی آن این است که کارکردگرایی عقل گرایی
[ترجمه ترگمان]ایده اصلی آن، خردگرایی گرایی گرایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Formalism and functionalism are two rival approaches to grammar study.
[ترجمه گوگل]فرمالیسم و ​​کارکردگرایی دو رویکرد رقیب برای مطالعه دستور زبان هستند
[ترجمه ترگمان]Formalism و کارکردگرایی دو رویکرد رقیب برای مطالعه دستور زبان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Can Formalism and Functionalism Communicate with Each Other?
[ترجمه گوگل]آیا فرمالیسم و ​​کارکردگرایی می توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند؟
[ترجمه ترگمان]آیا می توانید با یکدیگر ارتباط برقرار کنید و با یکدیگر ارتباط برقرار کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. With its emphasis on order and stability, consensus and integration, functionalism appears to adopt a conservative stance.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کارکردگرایی با تأکید بر نظم و ثبات، اجماع و یکپارچگی، موضعی محافظه کارانه اتخاذ می کند
[ترجمه ترگمان]با تاکید آن بر نظم و ثبات، اجماع و یکپارچگی، کارکردگرایی به نظر می رسد که یک موضع محافظه کارانه را اتخاذ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• belief that objects should be built to suit their purpose without decoration or unnecessary detail

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : function
✅️ اسم ( noun ) : function / functionality / functionalism / functionalist / functionary
✅️ صفت ( adjective ) : functional / functionalist
✅️ قید ( adverb ) : functionally
کنش گرایی
در زبان شناسی: نقش گرایی
functionalism ( باستان‏شناسی )
واژه مصوب: کارکردگرایی
تعریف: نظریه ای که بر پایۀ آن ساختارها و فرایندها و پدیده های اجتماعی را باید براساس کارکرد آنها در کل جامعه تحلیل کرد
عملگرایی
هدف گرایی
کارکرد گرایی

بپرس