function key

/ˈfəŋkʃn̩ˈkiː//ˈfʌŋkʃn̩kiː/

کلید وظیفه ای

جمله های نمونه

1. Just hit the F5 function key to send and receive your e-mails.
[ترجمه گوگل]برای ارسال و دریافت ایمیل های خود کافی است کلید تابع F5 را فشار دهید
[ترجمه ترگمان]فقط کلید تابع F۵ را بزنید تا ایمیل های شما را ارسال و دریافت کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Press the function key, and you can choose the service item you want.
[ترجمه گوگل]کلید عملکرد را فشار دهید و می توانید مورد خدمات مورد نظر خود را انتخاب کنید
[ترجمه ترگمان]کلید کار را فشار دهید، و می توانید مورد خدماتی که می خواهید را انتخاب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. One - touch multi - function key recognition technology.
[ترجمه گوگل]فناوری تشخیص کلید چند منظوره با یک لمس
[ترجمه ترگمان]یک تکنولوژی تشخیص کلید چند تابعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Key control module has 5 function key and 3 time selection key. A chip 74LS165 completes the key value input.
[ترجمه گوگل]ماژول کنترل کلید دارای 5 کلید عملکرد و 3 کلید انتخاب زمان است یک تراشه 74LS165 ورودی مقدار کلید را تکمیل می کند
[ترجمه ترگمان]مدول کنترل کلید ۵ کلید تابع و ۳ کلید انتخاب زمان دارد یک چیپ ۷۴ LS۱۶۵ ورودی مقدار کلید را تکمیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Function key not allowed in this mode.
[ترجمه گوگل]کلید عملکرد در این حالت مجاز نیست
[ترجمه ترگمان]کلید وظیفه در این حالت مجاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Relevant help can always be called up by pressing the F1 function key.
[ترجمه گوگل]همیشه می توان با فشار دادن کلید عملکرد F1 کمک مربوطه را فراخوانی کرد
[ترجمه ترگمان]کمک مربوطه را می توان با فشردن کلید کارکرد F۱ به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The remote keypad eliminates disturbance to the balance caused when operating the function keys.
[ترجمه گوگل]صفحه کلید از راه دور، اختلال در تعادل ایجاد شده هنگام کار با کلیدهای عملکرد را از بین می برد
[ترجمه ترگمان]صفحه کلید از راه دور اختلال در تعادل ایجاد شده در زمان اجرای کلیدهای تابع را حذف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The housing is provided with an operation control panel which is provided with a liquid crystal display screen and a function key as well as a power switch.
[ترجمه گوگل]محفظه با یک صفحه کنترل عملیات ارائه شده است که با صفحه نمایش کریستال مایع و یک کلید عملکرد و همچنین کلید پاور ارائه می شود
[ترجمه ترگمان]خانه سازی مجهز به یک صفحه کنترل عملیات است که با صفحه نمایش کریستال مایع و یک کلید عملکرد و همچنین یک کلید قدرت تامین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Manual calibration, using a function button to select the school, the school hours functions, corresponding with another function key set, the score values.
[ترجمه گوگل]کالیبراسیون دستی، با استفاده از یک دکمه عملکرد برای انتخاب مدرسه، توابع ساعات مدرسه، مطابق با مجموعه کلید عملکرد دیگری، مقادیر امتیاز
[ترجمه ترگمان]تنظیمات دستی، با استفاده از یک دکمه عملیاتی برای انتخاب مدرسه، ساعات مدرسه، متناظر با مجموعه کلید دیگر، مقادیر امتیاز
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The device includes a control panel sensor for controlling a function key and a power key.
[ترجمه گوگل]این دستگاه شامل یک سنسور کنترل پنل برای کنترل یک کلید عملکرد و یک کلید پاور است
[ترجمه ترگمان]این دستگاه شامل یک سنسور کنترل پنل برای کنترل یک کلید عملکرد و یک کلید قدرت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[کامپیوتر] کلید تابعی ؛ کلید عملیاتی ؛ کلید وظیفه ای
[برق و الکترونیک] کلید تابعی کلید خاصی روی صفحه کلید رایانه که می تواند کارهایی نظیر کنترل عمل مکانیکی، شروع برنامه رایانه ای خاص، ارسال سیگنالی که در حالت عادی نیاز به زدن چندین کلید دارد و امثال راانجام دهد.
[ریاضیات] کلید عملیاتی

انگلیسی به انگلیسی

• special key marked with f and a number which is used to perform actions determined by a specific program program (computers)

پیشنهاد کاربران

function key ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: کلید کار
تعریف: کلید برنامه‏پذیر که با توجه به نرم‏افزار مورد استفاده توانایی انجام چند وظیفۀ مختلف را دارد|||متـ . کار

بپرس