اسم ( noun )
• (1) تعریف: the purpose or role that an object or person fulfills or is suited for.
• مترادف: purpose, role, use
• مشابه: activity, application, capacity, charge, duty, job, mission, niche, office, place, province, sphere, task
• مترادف: purpose, role, use
• مشابه: activity, application, capacity, charge, duty, job, mission, niche, office, place, province, sphere, task
- The function of a paper clip is to fasten things together.
[ترجمه علی] کاربرد یک گیره کاغذ متصل کردن چیز ها به یکدیگر است|
[ترجمه احمد قربانی] وظیفه گیره این است که چیزها را به هم بچسباند.|
[ترجمه علی] کاربرد گیره کاغذ وصل کردن کاغذ ها بیکدیگراست ) thingsمعنی عام دارد یعنی چیز ها ، هر چیز ، و چون در جمله، شرح اصلی در مورد paper clip است لذا در جمله معنی کلمه things به کاربرد گیره کاغذ|
[ترجمه گوگل] وظیفه گیره این است که چیزها را به هم بچسباند[ترجمه ترگمان] وظیفه یک گیره کاغذ، بستن اشیا به هم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Listening to the confession of sins is one of the functions of a Catholic priest.
[ترجمه سید محمد مداح حسینی] گوش سپاری به اعتراف گناهان از نخستین وظایف کشیش کاتولیک است|
[ترجمه احمد قربانی] گوش دادن به اعتراف به گناهان یکی از وظایف کشیش کاتولیک است.|
[ترجمه AsaL] گوش دادن به اعتراف گناهان یکی از وظایف کشیش کاتولیک است|
[ترجمه گوگل] گوش دادن به اعتراف به گناهان یکی از وظایف کشیش کاتولیک است[ترجمه ترگمان] گوش دادن به اعتراف گناه یکی از وظایف یک کشیش کاتولیک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a social or official gathering, usu. elaborate and formal.
• مترادف: affair, event, occasion, reception
• مشابه: banquet, celebration, festivity, fete, formal, gala, meeting, party
• مترادف: affair, event, occasion, reception
• مشابه: banquet, celebration, festivity, fete, formal, gala, meeting, party
- He hates attending functions where he has to wear a tuxedo.
[ترجمه گوگل] او از شرکت در مراسمی که در آن مجبور است تاکسیدو بپوشد متنفر است
[ترجمه ترگمان] او از شرکت در عملکردهایی که باید لباس رسمی بپوشد متنفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او از شرکت در عملکردهایی که باید لباس رسمی بپوشد متنفر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: a factor or quality that is dependent upon one or more other factors or qualities.
• مترادف: factor
• مشابه: consequence, contingency, product, result
• مترادف: factor
• مشابه: consequence, contingency, product, result
- Sweetness is a function of the amount of sugar that is added.
[ترجمه گوگل] شیرینی تابعی از مقدار شکری است که اضافه می شود
[ترجمه ترگمان] شیرینی تابعی از مقدار قند است که اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شیرینی تابعی از مقدار قند است که اضافه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: in grammar, part of speech or grammatical role.
• مترادف: part of speech
• مترادف: part of speech
- This word's function in the sentence is that of a noun.
[ترجمه یوسفی] کلمه ی function در جمله به عنوان اسم کاربرد دارد|
[ترجمه گوگل] عملکرد این کلمه در جمله، کار اسمی است[ترجمه ترگمان] این تابع کلمه در جمله یک اسم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: functions, functioning, functioned
مشتقات: functioning (adj.), functionless (adj.)
حالات: functions, functioning, functioned
مشتقات: functioning (adj.), functionless (adj.)
• : تعریف: to run or operate, esp. in a manner that is desired or considered normal.
• مترادف: act, go, operate, run, work
• مشابه: behave, cope, deal, perform, serve
• مترادف: act, go, operate, run, work
• مشابه: behave, cope, deal, perform, serve
- The heart functions by pumping blood.
[ترجمه 💚🖤🩷🖤] کار قلب پمپ کردن خون است|
[ترجمه گوگل] قلب با پمپاژ خون عمل می کند[ترجمه ترگمان] قلب با پمپ کردن خون عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He really can't function since his wife died.
[ترجمه گوگل] او واقعاً از زمانی که همسرش فوت کرده است نمی تواند کار کند
[ترجمه ترگمان] اون واقعا از وقتی همسرش مرد نمیتونه کاری انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون واقعا از وقتی همسرش مرد نمیتونه کاری انجام بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The city cannot function without electricity.
[ترجمه گوگل] شهر بدون برق نمی تواند کار کند
[ترجمه ترگمان] این شهر نمی تواند بدون برق عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شهر نمی تواند بدون برق عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I don't function well if I don't get enough sleep.
[ترجمه سیدکاظم برزیگر] اگه به اندازه ی کافی نخوابم، کارایی م، پایین می آد.|
[ترجمه گوگل] اگر به اندازه کافی نخوابم، عملکرد خوبی ندارم[ترجمه ترگمان] اگر به اندازه کافی بخوابم عملکرد خوبی ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید