fumigate

/ˈfjuːməˌɡet//ˈfjuːmɪɡeɪt/

معنی: ضد عفونی کردن، بخار دادن، دود دادن
معانی دیگر: (به ویژه به منظور گند زدایی یا حشره کشی) دود دادن، (با گاز دود) گند زدایی کردن، کهتاب کردن، دود آکند کردن، با گاز ضد عفونی کردن، (قدیمی) عطر زدن به

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: fumigates, fumigating, fumigated
• : تعریف: to expose to smoke or chemical fumes, esp. for the purpose of disinfecting or exterminating pests.
مشابه: fume

جمله های نمونه

1. We had to fumigate the cellar to get rid of cockroaches.
[ترجمه گوگل]برای خلاص شدن از شر سوسک ها مجبور شدیم سرداب را بخور دهیم
[ترجمه ترگمان]مجبور بودیم سرداب را fumigate کنیم تا از شر سوسک خلاص شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. They fumigated the room to kill the vermin.
[ترجمه گوگل]آنها اتاق را بخور دادند تا حیوانات موذی را بکشند
[ترجمه ترگمان]اونا اتاق رو ضدعفونی کردن تا حشرات رو بکشن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The hospital wards were fumigated after the outbreak of typhus.
[ترجمه گوگل]بعد از شیوع تیفوس، بخش‌های بیمارستان بخور داده شد
[ترجمه ترگمان]بخش بیمارستان بعد از شیوع تیفوس ضدعفونی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The hospital ward was fumigated after the outbreak of typhus.
[ترجمه گوگل]بعد از شیوع تیفوس، بخش بیمارستان بخور داده شد
[ترجمه ترگمان]بخش بیمارستان پس از شیوع تیفوس fumigated شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The house had then to be fumigated, and Ann and 1 were in quarantine for six weeks.
[ترجمه گوگل]سپس خانه باید بخور داده می‌شد و آن و 1 به مدت شش هفته در قرنطینه بودند
[ترجمه ترگمان]آن وقت خانه مجبور شده بود که برای شش هفته در قرنطینه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Some people fumigate with lawn-mower exhaust.
[ترجمه گوگل]برخی افراد با اگزوز ماشین چمن زنی بخور می کنند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مردم از اگزوز ماشین بخار می کنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective To research on the efficacy of the fumigate instrument in high mosquito environment of Beiwan.
[ترجمه گوگل]هدف تحقیق در مورد کارایی دستگاه بخور در محیط پر پشه بیوان
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق در مورد اثربخشی ابزار fumigate در محیط پشه بالا of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. To arrange allocate empty containers and clean or fumigate containers for shipping companies.
[ترجمه گوگل]ترتیب تخصیص ظروف خالی و ظروف تمیز یا بخور برای شرکت های حمل و نقل
[ترجمه ترگمان]برای ترتیب دادن ظروف خالی و ظروف تمیز و یا fumigate برای شرکت های حمل و نقل
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Fumigate the center received more than 30 telephone counselling.
[ترجمه گوگل]Fumigate مرکز بیش از 30 مشاوره تلفنی دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]این مرکز بیش از ۳۰ مشاور تلفنی دریافت کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Heat the vinegar, close doors and windows, fumigate in the room from time to time, which can effectively kill the flu virus.
[ترجمه گوگل]سرکه را گرم کنید، درها و پنجره ها را ببندید، هر از گاهی در اتاق بخور دهید، که می تواند به طور موثر ویروس آنفولانزا را از بین ببرد
[ترجمه ترگمان]سرکه، سرکه، درها و پنجره ها را حرارت دهید و گاه به گاه در اتاق به طور موثر ویروس آنفولانزا را بکشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are only orchids and irises fumigate your great soul of poetry.
[ترجمه گوگل]فقط ارکیده وجود دارد و زنبق روح بزرگ شعر شما را بخور می دهد
[ترجمه ترگمان]فقط گل ارکیده و زنبق، روح بزرگ شعر را fumigate
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Fumigate good or bad depends on the quality of the technical and Painters seriously.
[ترجمه گوگل]بخور خوب یا بد بستگی به کیفیت فنی و نقاشان به طور جدی دارد
[ترجمه ترگمان]fumigate خوب یا بد به کیفیت نقاشان فنی و نقاشان بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. As preventive, spray plants with systemic insecticide or fumigate them regularly.
[ترجمه گوگل]به عنوان پیشگیری، گیاهان را با حشره کش سیستمیک اسپری کنید یا آنها را به طور منظم بخور دهید
[ترجمه ترگمان]به عنوان پیشگیرانه، اسپری کردن گیاهان با حشرات را به طور منظم به کار ببرید و یا به طور مرتب از آن ها استفاده کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Fumigate wood packaging has been exported to countries around the world.
[ترجمه گوگل]بسته بندی چوب بخور به کشورهای دنیا صادر شده است
[ترجمه ترگمان]بسته بندی چوب fumigate به کشورهایی در سراسر جهان صادر شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The hospital ward is fumigate after the outbreak of typhus.
[ترجمه گوگل]بخش بیمارستان بعد از شیوع تیفوس بخور می شود
[ترجمه ترگمان]بخش بیمارستان پس از شیوع تیفوس fumigate است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضد عفونی کردن (فعل)
disinfect, fumigate

بخار دادن (فعل)
fume, steam, fumigate

دود دادن (فعل)
fume, fumigate, smoke

انگلیسی به انگلیسی

• expose to smoke or steam for the purpose of disinfecting or exterminating pests
if you fumigate something, you disinfect it, for example in order to get rid of germs or insects, by using special chemicals.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
The exterminator had to fumigate the house to get rid of the termites.
They decided to fumigate the building before moving in to ensure it was pest - free.
The laboratory was fumigated to prevent any bacterial contamination.
ضدعفونی کردن با گازو مواد شیمیایی

بپرس