full up

جمله های نمونه

1. The prisons are all full up.
[ترجمه گوگل]زندان ها همه پر است
[ترجمه ترگمان]زندان ها همگی پر شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Sorry, the hotel is full up tonight.
[ترجمه گوگل]با عرض پوزش، هتل امشب پر است
[ترجمه ترگمان] ببخشید، هتل امشب پر شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. No more thank you, I'm full up.
[ترجمه گوگل]دیگه نه ممنون، حالم پر شد
[ترجمه ترگمان]دیگر از تو تشکر نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I'm full up. I can't eat another thing.
[ترجمه زهرا] من سیرم شدم دیگه نمیتونم چیزی بخورم
|
[ترجمه گوگل]من سیر شدم من نمی توانم چیز دیگری بخورم
[ترجمه ترگمان]من همه جا هستم من نمی تونم یه چیز دیگه بخورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hotels are full up, and the guests have had to go to this dinky little motel way out on Stewart Avenue.
[ترجمه گوگل]هتل‌ها پر شده‌اند و مهمان‌ها مجبور شده‌اند به این متل کوچک در خیابان استوارت بروند
[ترجمه ترگمان]هتل پر شده و میهمانان باید به یک هتل کوچک و کوچک در خیابان استوارت بروند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. No more for me, thanks-I'm full up.
[ترجمه گوگل]دیگر برای من نیست، متشکرم - حالم پر است
[ترجمه ترگمان]بیش از این به خاطر من نیست، از جایم بلند می شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was all full up and in the end I just sort of shoved my way in at the end beside some one.
[ترجمه گوگل]همه چیز پر بود و در پایان من فقط به نوعی راهم را در انتها در کنار یکی فرو بردم
[ترجمه ترگمان]همه جا پر بود و در آخر، من فقط راه خود را در کنار یکی از آن ها هل دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The circles were full up, and therefore man was not a part of the animal kingdom at all.
[ترجمه گوگل]دایره ها پر شده بودند و بنابراین انسان اصلاً بخشی از قلمرو حیوانات نبود
[ترجمه ترگمان]دایره بزرگ پر بود و به همین جهت مرد هیچ قسمتی از سرزمین حیوانات نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We're practically full up, but I'll see.
[ترجمه گوگل]ما عملاً پر شده ایم، اما خواهم دید
[ترجمه ترگمان]ما تقریبا پر هستیم، اما می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The drawer was full up with old clothes.
[ترجمه گوگل]کشو پر از لباس های کهنه شده بود
[ترجمه ترگمان]کشو پر از لباس های کهنه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The space there is nearly full up. We can stow only approximately 10 tons at most.
[ترجمه گوگل]فضای آنجا تقریباً پر شده است ما حداکثر می توانیم تقریباً 10 تن را انبار کنیم
[ترجمه ترگمان]فضا تقریبا پر شده است ما می توانیم تقریبا ۱۰ تن را در بیشتر جا کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The boy went on eating until he was full up.
[ترجمه گوگل]پسر به خوردن ادامه داد تا سیر شد
[ترجمه ترگمان]پسر به خوردن ادامه داد تا اینکه کام لا بیدار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I'm full up with work till late tonight.
[ترجمه گوگل]من امشب تا دیروقت سر کار هستم
[ترجمه ترگمان]تا دیروقت کار دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We cannot understand Full Up by LOS signal (Please refer as attachment) which will be effected to receiving sensitivity.
[ترجمه گوگل]ما نمی توانیم سیگنال Full Up توسط LOS را درک کنیم (لطفاً به عنوان پیوست مراجعه کنید) که بر روی دریافت حساسیت تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]ما نمی توانیم کامل را با این سیگنال درک کنیم (لطفا به عنوان ضمیمه مراجعه کنید)که برای دریافت حساسیت تحت تاثیر قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• totally full, filled to the brim
if something is full up, it contains as much of something as it can and there is no room for anything else.
if you are full up, you have eaten so much that you cannot eat any more; an informal expression.

پیشنهاد کاربران

to eat to the point that you can no longer eat any more
معادل فارسیش میشه: تا خرخره خوردن
تا خرتناق خوردن
سیر شدن، سیر
Quite full
Completely full