1. a full-time employee
کارمند تمام وقت
2. (a) full-time job
کار تمام وقت
3. he is looking for full-time employment
او در جستجوی کار تمام وقت است.
4. The referee blew his whistle for full time.
[ترجمه گوگل]داور در سوت تمام وقت خود دمید
[ترجمه ترگمان]داور سوت خود را برای تمام مدت منفجر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The score was 2-at full time.
6. Full time welfare officers represent individuals at pension tribunals, and are able to offer professional advice on legal matters and housing.
[ترجمه گوگل]افسران تمام وقت بهزیستی نماینده افراد در دادگاه های بازنشستگی هستند و می توانند مشاوره حرفه ای در مورد مسائل حقوقی و مسکن ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]افسران رفاهی تمام وقت نماینده افرادی در دادگاه حقوق بازنشستگی هستند و می توانند توصیه های حرفه ای در مورد مسائل قانونی و مسکن ارائه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Many women work full time for the same reason many men do-they need the money for their families.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان به همان دلیلی که بسیاری از مردان به طور تمام وقت کار می کنند - آنها به پول برای خانواده خود نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان برای همین دلیل کار می کنند که بسیاری از مردان این کار را می کنند - آن ها به پول خانواده های خود نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Robert McDaniel does it full time for a Time-Warner subsidiary.
[ترجمه گوگل]رابرت مک دانیل این کار را تمام وقت برای یک شرکت تابعه Time-Warner انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]رابرت مک دنیل تمام وقت خود را برای شرکت تابعه تایم وارنر اختصاص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I work full time, but we're still just keeping our heads above water.
[ترجمه گوگل]من تمام وقت کار می کنم، اما هنوز سرمان را بالای آب نگه می داریم
[ترجمه ترگمان]تمام وقت کار می کنم، اما هنوز just را بالای آب نگه می داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. After a year she began working full time in this field.
[ترجمه گوگل]پس از یک سال او شروع به کار تمام وقت در این زمینه کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از یک سال شروع به کار تمام وقت در این زمینه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He has worked full time as a magician and illusionist since 199 entertaining primarily at corporate retreats and product launches.
[ترجمه گوگل]او از سال 199 به طور تمام وقت به عنوان یک شعبده باز و توهم پرداز کار کرده است و عمدتاً در محل سکونت شرکت ها و عرضه محصولات سرگرم کننده است
[ترجمه ترگمان]او تمام وقت خود را به عنوان یک جادوگر و illusionist کار کرده است، زیرا ۱۹۹ بار در وهله اول به سفره ای شرکتی و راه اندازی محصول سرگرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. There are now four full time countryside rangers and two seasonal rangers during the summer months.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر چهار محیط بان روستایی تمام وقت و دو محیط بان فصلی در ماه های تابستان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر چهار گشتی روستایی و دو تکاور فصلی در طی ماه های تابستان وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. I stayed on the project full time for fourteen years and part time for another twenty-two.
[ترجمه گوگل]چهارده سال تمام وقت و بیست و دو سال دیگر پاره وقت در پروژه ماندم
[ترجمه ترگمان]من برای چهارده سال تمام وقت در این پروژه ماندم و برای بیست و دو سال دیگر وقت گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. They work full time during the summer, earning stipends of $ 170 a week.
[ترجمه گوگل]آنها در طول تابستان تمام وقت کار می کنند و 170 دلار در هفته حقوق می گیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمام وقت در طول تابستان کار می کنند و کمک هزینه ۱۷۰ دلار در هفته به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The practicalities of having two young children and working full time meant we had to employ a nanny.
[ترجمه گوگل]عملی بودن داشتن دو فرزند خردسال و کار تمام وقت باعث شد که باید یک پرستار بچه استخدام کنیم
[ترجمه ترگمان]وضع عملی داشتن دو بچه کوچک و کار تمام وقت به این معنا بود که باید پرستار بچه استخدام کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید