full time

/ˈfʊlˈtaɪm//fʊltaɪm/

معنی: پیوسته کار، پیوسته کاری، تمام روز، زمان اشتغال بکار
معانی دیگر: تمام وقت (در برابر: پاره وقت part time)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: involving or working the standard number of working hours per week, typically forty hours in the U.S.

- He's making much more now that he has a full-time job.
[ترجمه گوگل] او اکنون که یک شغل تمام وقت دارد، درآمد بسیار بیشتری دارد
[ترجمه ترگمان] حالا اون داره بیشتر از این کار می کنه که یه شغل تمام وقت داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- As a full-time cook, he receives health benefits from his employer. (Cf. part-time.).
[ترجمه گوگل] او به عنوان یک آشپز تمام وقت از کارفرمای خود مزایای سلامتی دریافت می کند (ر ک پاره وقت )
[ترجمه ترگمان] او به عنوان آشپز تمام وقت از کارفرمای خود مزایای سلامتی دریافت می کند (Cf)(بخشی از زمان)
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a full-time employee
کارمند تمام وقت

2. (a) full-time job
کار تمام وقت

3. he is looking for full-time employment
او در جستجوی کار تمام وقت است.

4. The referee blew his whistle for full time.
[ترجمه گوگل]داور در سوت تمام وقت خود دمید
[ترجمه ترگمان]داور سوت خود را برای تمام مدت منفجر کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The score was 2-at full time.
[ترجمه گوگل]امتیاز 2-تمام وقت بود
[ترجمه ترگمان]امتیاز آن ۲ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Full time welfare officers represent individuals at pension tribunals, and are able to offer professional advice on legal matters and housing.
[ترجمه گوگل]افسران تمام وقت بهزیستی نماینده افراد در دادگاه های بازنشستگی هستند و می توانند مشاوره حرفه ای در مورد مسائل حقوقی و مسکن ارائه دهند
[ترجمه ترگمان]افسران رفاهی تمام وقت نماینده افرادی در دادگاه حقوق بازنشستگی هستند و می توانند توصیه های حرفه ای در مورد مسائل قانونی و مسکن ارائه دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Many women work full time for the same reason many men do-they need the money for their families.
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان به همان دلیلی که بسیاری از مردان به طور تمام وقت کار می کنند - آنها به پول برای خانواده خود نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان برای همین دلیل کار می کنند که بسیاری از مردان این کار را می کنند - آن ها به پول خانواده های خود نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Robert McDaniel does it full time for a Time-Warner subsidiary.
[ترجمه گوگل]رابرت مک دانیل این کار را تمام وقت برای یک شرکت تابعه Time-Warner انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]رابرت مک دنیل تمام وقت خود را برای شرکت تابعه تایم وارنر اختصاص می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I work full time, but we're still just keeping our heads above water.
[ترجمه گوگل]من تمام وقت کار می کنم، اما هنوز سرمان را بالای آب نگه می داریم
[ترجمه ترگمان]تمام وقت کار می کنم، اما هنوز just را بالای آب نگه می داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. After a year she began working full time in this field.
[ترجمه گوگل]پس از یک سال او شروع به کار تمام وقت در این زمینه کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از یک سال شروع به کار تمام وقت در این زمینه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He has worked full time as a magician and illusionist since 199 entertaining primarily at corporate retreats and product launches.
[ترجمه گوگل]او از سال 199 به طور تمام وقت به عنوان یک شعبده باز و توهم پرداز کار کرده است و عمدتاً در محل سکونت شرکت ها و عرضه محصولات سرگرم کننده است
[ترجمه ترگمان]او تمام وقت خود را به عنوان یک جادوگر و illusionist کار کرده است، زیرا ۱۹۹ بار در وهله اول به سفره ای شرکتی و راه اندازی محصول سرگرم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are now four full time countryside rangers and two seasonal rangers during the summer months.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر چهار محیط بان روستایی تمام وقت و دو محیط بان فصلی در ماه های تابستان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر چهار گشتی روستایی و دو تکاور فصلی در طی ماه های تابستان وجود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I stayed on the project full time for fourteen years and part time for another twenty-two.
[ترجمه گوگل]چهارده سال تمام وقت و بیست و دو سال دیگر پاره وقت در پروژه ماندم
[ترجمه ترگمان]من برای چهارده سال تمام وقت در این پروژه ماندم و برای بیست و دو سال دیگر وقت گذاشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They work full time during the summer, earning stipends of $ 170 a week.
[ترجمه گوگل]آنها در طول تابستان تمام وقت کار می کنند و 170 دلار در هفته حقوق می گیرند
[ترجمه ترگمان]آن ها تمام وقت در طول تابستان کار می کنند و کمک هزینه ۱۷۰ دلار در هفته به دست می آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The practicalities of having two young children and working full time meant we had to employ a nanny.
[ترجمه گوگل]عملی بودن داشتن دو فرزند خردسال و کار تمام وقت باعث شد که باید یک پرستار بچه استخدام کنیم
[ترجمه ترگمان]وضع عملی داشتن دو بچه کوچک و کار تمام وقت به این معنا بود که باید پرستار بچه استخدام کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیوسته کار (اسم)
full time

پیوسته کاری (اسم)
full time

تمام روز (اسم)
full time

زمان اشتغال بکار (اسم)
full time

انگلیسی به انگلیسی

• for the entire time considered standard for a specific activity; on a full-time basis
working or operating the entire time considered standard or customary for a specific activity; employed for the standard customary number of hours of working time; involving or taking up the whole of the time available; devoting a person's full energies to something
end of a sports game
full-time work or study takes up the whole of each normal working week.
in games such as football full time is the end of a match.

پیشنهاد کاربران

( کنایه آمیز ) بیست و چهاری
Full time children :پدیده ای است در چین که بعلت وجود نیروهای متخصص زیادتر از نیاز محیط کار , تحصیلکرده ها در منزل , برای پدر و مادرها آشپزی ، نظافت و . . . انجام می دهند و در ازا آن حقوق می گیرند .
فول تایم یا تمام وقت :
. A full - time employee typically works 40 hours per week
یک نیروی تمام وقت به طور معمول 40 ساعت در طول هفته کار میکنه
یه پارت تایم هم داریم یا کاره پاره وقت :
...
[مشاهده متن کامل]

. A part - time job can be either a short - term or long - term
یه کاره پاره وقت میتونه هم کوتاه مدت باشه هم بلند مدت
یه شورت ترم ورک یا
short - term work or job or position
داریم که میشه:
A short - term position is a temporary job that can last from one day to about one month
کار موقت که میتونه از یک روز تا یک ماه ادامه داشته باشه .
در مقابلش
long - term work هست که میشه :
A long - term position is often considered to last beyond six weeks, or if you work more than 1, 000 hours in a 12 month period
کاری که حداقل 6 هفته دیگه کمتر نباشه یا کار بلند مدت
@لَنگویچ

تمام وقت، همه وقت

بپرس