full of oneself
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
مثال؛
"His ego was so big that he was always full of himself, thinking he was better than everyone else. "
"She's so full of herself, always bragging about her achievements and accomplishments. "
"His arrogance was insufferable, making him full of himself and difficult to work with. "
( عامیانه )
از خودراضی/ازخودمتشکر/خودمهم پندار.
از خودراضی/ازخودمتشکر/خودمهم پندار.
کسی که فکر می کند مهمتر از دیگران است.
She is always a bit full of herself
از خود متشکر بودن
متکبر
خودشیفته، کسی که شیفتۀ خود و رفتار خودش است
خودبین بودن
از خود راضی بودن، به خود نازیدن، به خود بالیدن
از دماغ فیل افتادن
خود پسند
◀️"he'd always been very full of himself"
... [مشاهده متن کامل]
این جمله این پیام رو به ما میرسونه که �یک نفر خیلی خودش را دست بالا میگیره و فکر میکنه از بقیه خفن تره تو همه چی�
You're full of yourself : خیلی خودتو دست بالا گرفتیا!!
S/he is full of herself : خیلی به خودش غره شده و فکر میکنه خبریه
خود بزرگ بینی، خود گوز پنداری، غرور فضایی معانی این عبارت هستن
معطل خود بودن
خود بزرگ بین بودن
به خود بالیدن
به خود بالیدن
به خود نازیدن
خود را خیلی باور داشتن
خود را خیلی باور داشتن
مغرور. . . خود پرست
خود نما، متکبر، به خود بالیدن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)