fulcrum

/ˈfʊlkrəm//ˈfʊlkrəm/

معنی: پایه، شاهین ترازو، اهرم، نقطه اتکاء
معانی دیگر: (در اهرم و غیره) نقطه ی اتکا، تکیه گاه، (ترازو) شاهین، (جانور شناسی - اندامی که کار تکیه گاه را انجام بدهد) متکا، اندخسه، دارای نقطه اتکاء کردن، تکیه گاه ساختن پایه دار کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: fulcra, fulcrums
(1) تعریف: the point of support on which a lever turns.

(2) تعریف: that which other things are contingent upon or built around; a pivotal point or agent.

- Motivation is the fulcrum of any weight loss plan.
[ترجمه گوگل] انگیزه تکیه گاه هر برنامه کاهش وزن است
[ترجمه ترگمان] انگیزه، نقطه اتکا هر برنامه کاهش وزن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. A see-saw balances at its fulcrum.
[ترجمه آرش] الاکلنگ در نقطه اتکای خود متعادل می شود
|
[ترجمه گوگل]اره برقی در نقطه اتکای خود تعادل برقرار می کند
[ترجمه ترگمان]یک تعادل دید را در نقطه اتکا خود دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The decision is the strategic fulcrum of the Budget.
[ترجمه گوگل]تصمیم نقطه اتکای استراتژیک بودجه است
[ترجمه ترگمان]این تصمیم، نقطه اتکا استراتژیک بودجه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was a fulcrum point when the arguments tipped decidedly in one direction.
[ترجمه گوگل]زمانی که بحث ها به طور قطعی در یک جهت منحرف شدند، نقطه تکیه گاه وجود داشت
[ترجمه ترگمان]وقتی بحث در یک جهت مخالف بود، نکته fulcrum وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The fulcrum of the debate/argument is the individual's right to choose.
[ترجمه گوگل]نقطه اتکای بحث/استدلال، حق انتخاب فرد است
[ترجمه ترگمان]نقطه اتکا بحث \/ استدلال فرد حق انتخاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The fulcrum of this balance has shifted.
[ترجمه گوگل]نقطه اتکای این تعادل تغییر کرده است
[ترجمه ترگمان]نقطه اتکا این تعادل تغییر کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When the toothpick was far from the fulcrum, at the fingertips, it was very difficult to break it.
[ترجمه گوگل]هنگامی که خلال دندان از نقطه تکیه گاه دور بود، در نوک انگشتان بود، شکستن آن بسیار دشوار بود
[ترجمه ترگمان]وقتی خلال دندون از نقطه اتکا دور بود، در نوک انگشتانش خیلی مشکل بود که آن را بشکنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Fulcrum plans to lease the building.
[ترجمه گوگل]Fulcrum قصد دارد این ساختمان را اجاره کند
[ترجمه ترگمان]برنامه ای برای اجاره ساختمون نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pivoting on the slow death fulcrum, he felt the hot sting of his own blood spilling from him.
[ترجمه گوگل]با چرخش بر روی نقطه اتکای مرگ آهسته، نیش داغ خون خود را که از او می ریزد احساس کرد
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که نیش گرم خون خودش از او فوران می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The fulcrum was the place where their fingers joined their hands.
[ترجمه گوگل]تکیه گاه جایی بود که انگشتانشان به دستانشان می‌پیوندد
[ترجمه ترگمان]نقطه اتکا همان جایی بود که انگشتانش به دست آن ها پیوست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Archimedes said, saying: Give me a fulcrum, I can leveraging the Earth.
[ترجمه گوگل]ارشمیدس گفت: به من تکیه گاه بدهید، می توانم از زمین استفاده کنم
[ترجمه ترگمان]ارشمیدس گفت: یک نقطه اتکا به من بدهید، من می توانم از زمین استفاده کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And Shanghai harbor is on the fulcrum piece of bend and arrow photograph across.
[ترجمه گوگل]و بندر شانگهای بر روی نقطه تکیه گاه عکس پیکان و خمیدگی قرار دارد
[ترجمه ترگمان]و بندرگاه شانگهای، نقطه اتکا of و عکس فلش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The fulcrum that enterprise and farmer balance in do one's best.
[ترجمه گوگل]نقطه اتکای که شرکت و کشاورز در آن تعادل دارند بهترین کار را انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]نقطه اتکا به تعادل تجاری و کشاورزی در بهترین حالت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Thereupon, there's fulcrum for life, poetry of life, anda boundless hope yearn towards.
[ترجمه گوگل]پس از آن، نقطه اتکای زندگی وجود دارد، شعر زندگی، و امیدی بی حد و حصر به سوی
[ترجمه ترگمان]پس از آن، برای زندگی، شعر زندگی، و امید boundless که مشتاق به سوی آن است، وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The territory became the fulcrum on which Asia and Europe balanced.
[ترجمه گوگل]این سرزمین به نقطه اتکای آسیا و اروپا تبدیل شد
[ترجمه ترگمان]این منطقه نقطه اتکا بود که در آن آسیا و اروپا متعادل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Give me a lever long enough and a fulcrum and I shall move the world.
[ترجمه گوگل]یک اهرم به اندازه کافی طولانی و یک تکیه گاه به من بدهید و من جهان را به حرکت در خواهم آورد
[ترجمه ترگمان]یک اهرم کافی و یک تکیه گاه به من بدهید و دنیا را حرکت خواهم داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایه (اسم)
base, stand, stock, measure, leg, ground, pile, status, prop, mark, degree, grade, basis, stalk, root, stage, mount, rank, stratum, buttress, stanchion, foundation, bedrock, radix, fulcrum, headstock, outrigger, cantilever, sill, column, pillar, phase, footpath, fundament, groundsel, groundwork, mounting, pediment, principium, thallus

شاهین ترازو (اسم)
beam, tongue, girder, fulcrum, pointer

اهرم (اسم)
lever, crowbar, crow, fulcrum, pry, handspike

نقطه اتکاء (اسم)
stay, pivot, staddle, fulcrum, mainstay, sheet anchor

تخصصی

[زمین شناسی] نقط ه اتکاء، پایه، شاهین ترازو، اهرم تلاقی قسمت انتهایی زبانه کرانه ای دوقوسی با قسمتهای ابتدایی زبانه کرانه ای مرکب.

انگلیسی به انگلیسی

• point on which a lever is supported and turns
a fulcrum is the point at which something is balancing or pivoting; a technical term.

پیشنهاد کاربران

تکیه گاه. نقطه اتکا
مثال:
Motivation is the fulcrum of any weight loss plan.
انگیزه، نقطه اتکای هر برنامه ی کاهش وزن است.
نقطه دوران، نقطه اتکاء، شاهین ترازو، اهرم، دارای نقطه اتکاء کردن، تکیه گاه ساختن پایه دار کردن، علوم مهندسی: نقطه اتکاء، روانشناسی: تکیه گاه
1 -
the point of support for a lever ( = bar used to move or raise something )
نقطه تکیه گاه یک اهرم ( = میله ای که برای حرکت یا بالا بردن چیزی استفاده می شود )
نقطه ‏ای سخت که اهرم حول آن می چرخد
...
[مشاهده متن کامل]

A seesaw balances at its fulcrum.
2 -
It can also refer to a thing that plays a central or essential role in an activity, event, or situation
همچنین می تواند به چیزی اشاره داشته باشد که در یک فعالیت، رویداد یا موقعیت نقش اصلی یا اساسی دارد، محور، شالوده
The fulcrum of the debate/argument is the individual’s right to choose2.
Research is the fulcrum of the academic community
The fulcrum of the story is the protagonist’s struggle with addiction.

fulcrumfulcrum
منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/fulcrum
علاوه بر معانی پیشنهادی توسط کاربران عزیز که معنی لغوی و اصلی این کلمه هستند، دیکشنری زیر معنی دوم این کلمه را در غالب تمثیلی و خارج از بافت اصلی استفاده از این لغت داده است:
A thing that plays a central or essential role in an activity, event, or situation. ( New Oxford American Dictionary )
...
[مشاهده متن کامل]

چیزی که نقش اصلی یا ضروری را در یک فعالیت، رویداد یا موقعیت ایفا می کند.
Example 1: 👇
Research is the fulcrum of the academic community.
پژوهش بنیان ( اصل، ضرورت، یا نقطه ی اتکاء ) جامعه دانشگاهی است.
Example 2: 👇
The last action of your middle is vitally important. It is where all the rising action comes to a head. It is the crisis of the play. The crisis is a fulcrum, a point of action on which everything in the play turns.
*The Art & Craft of Playwriting - by Jeffery Hatcher
آخرین قسمت بخش میانیِ داستان شما از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این قسمت جایی است که مسئله ی هیجانی داستان به اوج خود می رسد. این همان اوجِ بحران یا گره و کشمکش نمایش است. بحران، محوری است که تمام اتفاقات داستان حولِ آن می چرخد.
* متن انتخابی: از #هنر و مهارت نمایشنامه نویسی# اثر جفری هَچِر

fulcrum
fulcrum ( فیزیک )
واژه مصوب: تکیه‏گاه 2
تعریف: نقطه‏ای سخت که اهرم حول آن می چرخد
نقطه دوران

بپرس