fuggy

/ˈfʌɡi//ˈfʌɡi/

معنی: متعفن، بد بو
معانی دیگر: متعفن، بدبو

جمله های نمونه

1. In fuggy summer, the wind from the worn proof brings a bit of cool here.
[ترجمه گوگل]در تابستان مه آلود، باد ناشی از فرسوده، کمی خنکی به اینجا می آورد
[ترجمه ترگمان]در تابستان fuggy، باد ناشی از این دلیل فرسوده، کمی خنک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In fuggy summer, isolation gives a peaceful, cool and refreshing a haven of peace, experience languid is lazy dinkum ego is loosened.
[ترجمه گوگل]در تابستان مه آلود، انزوا بهشتی آرام، خنک و با طراوت می بخشد
[ترجمه ترگمان]در تابستان fuggy، انزوا، آرامش، خنک کنندگی و تازه کردن یک مامن صلح را ایجاد می کند، تجربه ای که سست و تنبل است سست و سست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In this fuggy and dull summer, in the summer that nowhere is not in this beautiful buttock, also come together spring scenery of brimless of play knife and fork, watch the secret of star and bikini.
[ترجمه گوگل]در این تابستان مه آلود و کسل کننده، در تابستانی که در هیچ کجای این باسن زیبا نیست، مناظر بهاری بی لبه چاقو و چنگال بازی را نیز گرد هم بیاورید، راز ستاره و بیکینی را تماشا کنید
[ترجمه ترگمان]در تابستان و تابستان خسته کننده، در تابستان که هیچ جا در این buttock زیبا نیست، هم چنین منظره فنری of و چنگال را کنار هم قرار دهید تا راز ستاره و بیکینی خود را تماشا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. To overcome damp and fuggy environment, use HMR height moistureproof board reach high density beaverboard, can rise fall lower margin, with European nicety woodworker is machined and become.
[ترجمه گوگل]برای غلبه بر محیط مرطوب و مه آلود، از تخته های ضد رطوبت ارتفاع HMR استفاده کنید تا به تخته بیور با چگالی بالا برسد، می تواند حاشیه پایین تر را افزایش دهد، با نجیب اروپایی، نجاری ماشینکاری شده و تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]برای غلبه بر محیط مرطوب و fuggy، استفاده از تخته moistureproof ارتفاع HMR با چگالی بالا می تواند باعث کاهش حاشیه پایین تر شود و woodworker با nicety اروپایی ماشین کاری شده و تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some people are introvert, exceedingly is fuggy, disposition is eccentric, suspicious much Lv.
[ترجمه گوگل]برخی افراد درون گرا هستند، به شدت مبهم هستند، خلق و خوی غیرعادی، Lv بسیار مشکوک هستند
[ترجمه ترگمان]برخی افراد درون گرا، بی اندازه is، گرایش عجیب و غریب و مشکوک هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Because nervous, fuggy, be agitated and make extensive of pieces of whole face red this kind of case is more clear and quicken grease to secrete, form whelk more easily.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که عصبی، مه آلود، تحریک می شود و باعث قرمز شدن گسترده تکه های کل صورت می شود، این نوع کیس شفاف تر است و چربی را سریعتر ترشح می کند، راحت تر به هم می زند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که عصبی، عصبی، آشفته، آشفته، و تکه های کامل صورت را قرمز می کند، این نوع پرونده بیشتر روشن و تند است تا ترشح کند، به راحتی شکل می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He's trying to clear a drain when he slipped and fell into 70 gallons of the fuggy goo .
[ترجمه گوگل]او در حال تلاش برای پاک کردن یک زهکشی است که لیز خورد و در 70 گالن گوه مه آلود افتاد
[ترجمه ترگمان]او سعی می کند فاضلاب را خالی کند، وقتی که لیز می خورد و در ۷۰ gallons چسبناک the فرو می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Because taxi environment contains sex of very big challenge, the problem such as damp, fuggy, concussion, all ask somewhat to the technical content of screen.
[ترجمه گوگل]از آنجا که محیط تاکسی شامل جنس چالش بسیار بزرگ است، مشکلی مانند رطوبت، گیجی، ضربه مغزی، همه تا حدودی به محتوای فنی صفحه می پرسند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که محیط تاکسی شامل رابطه جنسی بسیار بزرگ است، مشکل مانند مرطوب بودن، ضربه مغزی، ضربه مغزی، همه چیز تا حدی به محتوای فنی صفحه مربوط می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Often quarrel because of the bagatelle of a few trifles and person sometimes or be born fuggy, human relation is done very tensely.
[ترجمه گوگل]غالباً به دلیل باگاتل چند خرده و شخص گاهی دعوا می کنند یا ولگرد به دنیا می آیند، روابط انسانی بسیار پرتنش انجام می شود
[ترجمه ترگمان]اغلب با هم جر و بحث می کنند، چون بعضی وقت ها یک نفر آدم و یک نفر آدم را به دنیا می آورد و یا fuggy به دنیا می آورد، رابطه انسانی با نگرانی تمام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sad when how does ability abreact in the heart fuggy?
[ترجمه گوگل]غم انگیز است که چگونه توانایی در قلب مه آلود عمل می کند؟
[ترجمه ترگمان]چه زمانی این توانایی در قلب fuggy وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

متعفن (صفت)
fetid, odorous, smelly, rancid, stinking, putrid, fuggy, mephitic

بد بو (صفت)
fetid, sticky, unsavory, smelly, odoriferous, gamy, frowsy, reeky, noisome, stinking, funky, stinky, malodorous, frowzy, fuggy, gamey, mephitic

انگلیسی به انگلیسی

• suffocating; rotten, rancid

پیشنهاد کاربران

Describing an atmosphere that is stuffy, warm, and lacking fresh air, often leading to discomfort.
توصیف فضایی که گرم، دم کرده و فاقد هوای تازه است و اغلب منجر به ناراحتی می شود.
مترادف: Stuffy, musty, airless
...
[مشاهده متن کامل]

متضاد: Fresh, airy
مثال؛
The room felt fuggy after being closed up all day.
Opening the windows helped clear the fuggy atmosphere.

اگر صحبت از مکانی باشه
گرم
خفه

بپرس