fucked میتونه فعل باشه ( گذشته fuck ) . هم اسم باشه در نقش صفت که خب با توجه به کلمه fuck میشه همون بگا رفته رو در نظر گرفت ولی تو جاهای مختلفی به کار میره ( ترجمه مثال ها صرفا برای درک موقعیته و گرنه fuck کلا معنی مودبانه ای نداره ) :
... [مشاهده متن کامل]
• خراب شده یا توی یه شرایط بد ( broken or in a bad condition )
e. g : After the accident my car was totally fucked
بعد از تصادف، ماشینم کاملاً داغون شد
• توی دردسر افتادن یا یه موقعیت دشوار ( in trouble or in a difficult situation )
e. g : If we don't finish this report today, we're fucked
اگر این گزارش را امروز تمام نکنیم، بدبخت میشیم
• خستگی زیاد ( very tired )
e. g : He worked all night and now he's totally fucked
اون تمام شب کار کرد و حالا کاملاً له و لورده شده
• مست یا نشئه بودن ( drunk or high )
e. g : Don't let Kate drive, She's completely fucked
نذار کیت رانندگی کنه، اون کاملاً مسته
... [مشاهده متن کامل]
• خراب شده یا توی یه شرایط بد ( broken or in a bad condition )
بعد از تصادف، ماشینم کاملاً داغون شد
• توی دردسر افتادن یا یه موقعیت دشوار ( in trouble or in a difficult situation )
اگر این گزارش را امروز تمام نکنیم، بدبخت میشیم
• خستگی زیاد ( very tired )
اون تمام شب کار کرد و حالا کاملاً له و لورده شده
• مست یا نشئه بودن ( drunk or high )
نذار کیت رانندگی کنه، اون کاملاً مسته
به گاه رفته
به محاق رفته
چیزی که همراه باد، به مقصد فنا میرود.
چیزی که همراه باد، به مقصد فنا میرود.