سربه سر کسی گذاشتن
درگیر شدن
سرشاخه شدن با کسی
من اونیم که شما سر به سرش نمی ذارید ( جراتشو ندارید )
I'm the one who you don't want ( to ) fuck with
درگیر شدن
سرشاخه شدن با کسی
من اونیم که شما سر به سرش نمی ذارید ( جراتشو ندارید )
بازی دادن کسی، اذیت کردن، تهدید کردن
دمخور شدن باکسی یا چیزی، حال کردن با کسی یا چیزی، قاطی شدن با کسی یا چیزی
دست کاری کردن، وَر رفتن
درگیر شدن، قاطی شدن
شوخی کردن
درگیر شدن، قاطی شدن
شوخی کردن
در افتادن
سربه سر کسی گذاشتن ( که شاید منجر به خشم یا خشونت شود ) ، ور رفتن ( انگولک کردن ) چیزی