frustum

/ˈfrʌstəm//ˈfrʌstəm/

معنی: ذره، مخروط ناقص، هرم ناقص، جزء بی نهایت کوچک
معانی دیگر: (هندسه - هرم یا مخروطی که سر آن موازی با ته آن بریده شده باشد) هرم بریده، مخروط بریده (یا ناقص)، شکل هندسی بریده، اتم

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: frusta, frustums
(1) تعریف: the bottom part of a cone that remains after the top portion is cut off with a plane parallel to the base.

(2) تعریف: the part of a cone, pyramid, or other solid figure contained between two usu. parallel planes.

جمله های نمونه

1. The forming principle of frustum cone - like cup ( container ) is studied.
[ترجمه گوگل]اصل تشکیل فنجان مخروط مانند فروستوم (ظرف) مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]اصل تشکیل یک فنجان مخروطی شکل هرم (container)مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Since we defined the frustum, we know the angle at which the sides of the frustum meet - this is the field of view we used to create the projection matrix in the first place.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که ما frustum را تعریف کردیم، می دانیم زاویه ای که در آن اضلاع frustum به هم می رسند - این میدان دیدی است که در وهله اول برای ایجاد ماتریس طرح ریزی استفاده کردیم
[ترجمه ترگمان]از زمانی که هرم ناقص را تعریف کردیم، زاویه برخورد هرم ناقص را می دانیم - این میدان نمایی است که ما برای ایجاد ماتریس افکنش تصویر در مکان اول استفاده کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. All remaining patches are culled against the viewing frustum.
[ترجمه گوگل]تمام وصله های باقی مانده در برابر نارضایتی مشاهده حذف می شوند
[ترجمه ترگمان]تمام تکه های باقیمانده در مقابل هرم مورد نما کشته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Given the current frustum, compute the visible geometry.
[ترجمه گوگل]با توجه به فروستوم فعلی، هندسه مرئی را محاسبه کنید
[ترجمه ترگمان]با توجه به هرم فعلی، هندسه مرئی را محاسبه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. All vertices are clipped by the front plane of the viewing frustum.
[ترجمه گوگل]تمام رئوس توسط صفحه جلویی فروستوم مشاهده بریده می شوند
[ترجمه ترگمان]تمام ریوس به صفحه جلویی هرم کوچک هرم برخورد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To understand this, we must first take a brief look at the characteristics of the frustum.
[ترجمه گوگل]برای درک این موضوع، ابتدا باید نگاهی کوتاه به ویژگی های فروستوم بیندازیم
[ترجمه ترگمان]برای درک این موضوع، ابتدا باید نگاهی کوتاه به خصوصیات هرم ناقص بیندازیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To do this we clip the patches' bounding boxes against all six sides of the viewing frustum .
[ترجمه گوگل]برای انجام این کار، جعبه‌های مرزی وصله‌ها را روی هر شش طرف فروستوم مشاهده می‌بندیم
[ترجمه ترگمان]برای انجام این کار، تکه های bounding را در مقابل هر شش طرف هرم مورد بررسی قرار می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. First a rectangle which covers the projection of the viewing frustum onto the ground plane is calculated. All patches outside that rectangle will surely not be visible.
[ترجمه گوگل]ابتدا یک مستطیل که برآمدگی فروستوم مشاهده را بر روی صفحه زمین می پوشاند محاسبه می شود تمام تکه های خارج از آن مستطیل مطمئناً قابل مشاهده نخواهند بود
[ترجمه ترگمان]اول یک مستطیل که افکنش نمای هرم را در صفحه پایه قرار می دهد محاسبه می شود تمام وصله های بیرون آن مستطیل بدون شک قابل رویت نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This will help the 3 D engine's performance by doing per - object frustum culling.
[ترجمه گوگل]این کار به عملکرد موتور 3 بعدی با انجام حذف frustum در هر شی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این کار به عملکرد موتور ۳ بعدی با قابلیت گلچین کردن در اینچ مکعب کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ذره (اسم)
ace, particle, bit, whit, speck, grain, jot, quantum, atomy, minim, nip, iota, shred, mammock, fraction, dust, stiver, corpuscle, flyspeck, vestige, frustum, groat, little bit, little part, scruple, tittle

مخروط ناقص (اسم)
frustum

هرم ناقص (اسم)
frustum

جزء بی نهایت کوچک (اسم)
frustum

تخصصی

[نساجی] مخروط ناقص
[ریاضیات] مخروط ناقص

انگلیسی به انگلیسی

• (geometry) truncated cone or pyramid; part of a solid that is cut parallel

پیشنهاد کاربران

بپرس